اطـلاعیه بـروزرسانی و تـخفیف هـای ویژه سـایت :

بایگانی برچسب: شعر و ادب

دی, 1400

  • 24 دی

    شکافی بر تن کعبه است که مولا به سر دارد

    شکاف آیا دلیلش چیست وقتی خانه در دارد کسی باید که از این راز کعبه پرده بردارد   به دنبال چه می‌گردند گرد کعبه حاجی‌ها؟ به غیر از آن شکاف حیدری چیزی مگر دارد؟   بیا و سنگ حیدر را بزن بر سینه ای حاجی که از خشت و گل  …

  • 23 دی

    ای عشق به جز دوری تو نیست ملالی

    در باد ورق می‌خورد این دفتر خالی این غفلت مشهور به تقویم جلالی هرجا بگریزم، غم تو زودتر آن‌جاست از گریه پرم، ای همه‌جا، جای تو خالی! هرگز شده دریا برود دیدن رودی؟ دیدار من و عشق؟ چه بیهوده‌خیالی! از آب حرام است تهی کاسه‌ی مستان بر خوان خدا نیست …

  • 17 دی

    با تکان پرچمت، تسخیر کردی باد را

    با تکان پرچمت، تسخیر کردی باد رادلنشین کردی هوای نیمۀ مرداد را شب به شب، خورشید! پیشت ماه رؤیت میشوددوست دارم آسمان صحن گوهر شاد را حال شیرین زیارت‎نامه خواندن در حرممی‎کشاند سمت مشهد، عاقبت فرهاد را با نگاه مهربانت ضامن آهو شدیبعد از آن کردی اسیر خود دل صیاد را چلچراغ آسمان روشن …

شهریور, 1396

  • 3 شهریور

    گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش!

    با خنده کاشتی به دل خلق٬ “کاش ها” با عشوه ریختی نمکی بر خراش ها هرجا که چشم های تو افتاد فتنه اش آن بخش شهر پر شده از اغتشاشها گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش! معشوقه بودن است و «بریز و بپاش» ها ایزد که گفته …

بهمن, 1395

مرداد, 1395

تیر, 1395

خرداد, 1395

  • 5 خرداد

    ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﯿﺖ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ

    ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﯿﺖ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﮐﺎﺷﺎﻧﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﺭﺍ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ ﻣﺜﻨﻮﯼ ﻫﺎﯼ ﻟﺒﺖ ﺭﺍ ﺷﺼﺖ ﻣﻦ ﮐﺎﻏﺬ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﻟﻮﯼ ﺑﺎ ﺷﻤﺲ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﮔﺮ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﮐﺮﺩ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﻮﺩ ﻭﻫﺮ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻘﺎﻣﯽ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺳﺮ ﺧﻮﺵ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﺴﺘﺖ ، ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ …

اردیبهشت, 1395

  • 31 اردیبهشت

    شاهکار سیب و جوابیه ها(بسیار زیبا)

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که …

  • 29 اردیبهشت

    دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟

    دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟ دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟ مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟ خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

  • 26 اردیبهشت

    ای عقل اگر دیوانه ای…

    ای عقل اگر دیوانه ای                زنجیر گیسویش نگر ای عشق اگر شوریده ای               در چشم جادویش نگر شور شراب ناب را            در نرگس مستش بخوان افسانهء مهتاب را               در پرتو رویش نگر …

  • 23 اردیبهشت

    با دیدن چشمان تو زیبا شده شعرم…

    با دیدن چشمان تو زیبا شده شعرم… همرنگ غرلنامه ی نیما شده شعرم… با این دل دیوانه ی من باز چه کردی… بی پرده ببین با تو هم آوا شده شعرم… ای مریم تنهایی من بانگ بر آور… فریاد پس از مرگ مسیحا شده شعرم… سوگند به باران تو ای …

  • 19 اردیبهشت

    قهوه و شعر و خیال تو و این باد خنک…

    قهوه و شعر و خیال تو و این باد خنک… باز لبخند بزن، قهوه شکر میخواهد. صفورا یال وردی

  • 12 اردیبهشت

    بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

    بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی …

  • 10 اردیبهشت

    بیستون دیشب به چشمم جاده ای هموار بود

    بیستون دیشب به چشمم جاده ای هموار بود ابن سیرین را خبر کن ، خواب شیرین دیده ام سید حمیدرضا برقعی