اطـلاعیه بـروزرسانی و تـخفیف هـای ویژه سـایت :

بایگانی برچسب: شعر

بهمن, 1400

  • 12 بهمن

    *سلام_امام_زمانم* صبحی گره‌ از زمــانه‌ وا خــواهد شد

    *سلام_امام_زمانم* صبحی گره‌ از زمــانه‌ وا خــواهد شد راز شـب تــار بـــر مـــلا خـواهـد شـد در راه، عــزیـزی‌ ست ڪـه با آمــدنش هــر قطـب‌ نمــا، قبـله‌ نما خواهد شـد

  • 12 بهمن

    *سلامـ_امامـ_زمانمـ* من سجـده به خاڪ جمڪران می‌خواهم

    *سلامـ_امامـ_زمانمـ* من سجـده به خاڪ جمڪران می‌خواهم از یـــوسـف گمگشتـــه نشـــان می‌خواهم فــریــاد و فغــــان، از غـــم تنهــا بـــودن مـن مهـــدی صـاحـب الـزمــان می‌خواهم

  • 3 بهمن

    ما را زسر بریده می ترسانی؟

    ما را زسر بریده می ترسانی؟   گر ما ز سر بریده می ترسیدیم   در محفل عاشقان نمی رقصیدیم  

  • 3 بهمن

    دلخوش به بستنی، دلخوش به آبنبات

    دلخوش به بستنی، دلخوش به آبنبات کودک تر از دلت، ساده تر از لبات! یعنی که خنده ات تکثیر دلخوشی ست اصلاً بیا بخند، قربون خنده هات از عشق، زندگی،… چیزی از این قبیل در گوش من بریز، پیمانه ی صدات چشمان عاشقت چیز کمی که نیست! اصلاً مرا بس …

دی, 1400

  • 25 دی

    یک لحظه دلم خواست که پهلوی تو باشم

    یک لحظه دلم خواست که پهلوی تو باشم بی‌محکمه زندانی بازوی تو باشم پیچیده به پای دل من پیچش مویت تا باز زمین‌خورده‌ی گیسوی تو باشم کم بودنِ اسپند در این شهر سبب شد دلواپسِ رؤیت شدن روی تو باشم تو نصف جهانی و همین عامل شُکر است من #رُفتگری …

  • 25 دی

    اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت

    اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت خواب دیدم که دلم بند تو بود خواب من تعبیر لبخند تو بود در پــــی دانـه مـرو …

  • 25 دی

    تو مپندار که خاموشی من ذکر فراموشی توست بلکه هر لحظه دلم مست تماشایى توست

    تو مپندار که خاموشی من ذکر فراموشی توست بلکه هر لحظه دلم مست تماشایى توست

  • 24 دی

    شعر میلاد امام رضا علیه السلام، یم توحید! گوهر آوردی

    یم توحید! گوهر آوردی شجر نور! نوبر آوردی مه ذیقعده! چشم ما روشن که ز خورشید بهتر آوردی نجمه ای مادر امام رضا تو علی یا پیمبر آوردی؟ پسری بهتر از همه پدران بهر موسی‌بن‌جعفر آوردی حرم الله را چو بنت اسد حجت ا… اکبر آوردی نام فرزند خود علی …

  • 24 دی

    روز تشییع تنش تیر و کمان برداشتند

    بارها از سفره اش با اینکه نان برداشتند روز تشییع تنش تیر و کمان برداشتند مردم این شهر در ظاهر مسلمان عاقبت با صدای سکه دست از دینشان برداشتند بر سر همسایگانش سایه ای پر مهر داشت از سرش هرچند روزی سایه بان برداشتند بذر ننگین جسارت بر تنی معصوم …

  • 24 دی

    چه فرقی می کند؟

    کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی می‌کند سرو باشی، باد یا توفان چه فرقی می‌کند   مرزها سهم زمینند و تو اهل آسمان آسمان شام یا ایران چه فرقی می‌کند   قفل باید بشکند، باید قفس را بشکنیم حصر “الزهرا” و آبادان چه فرقی می‌کند   مرز ما عشق …

  • 24 دی

    باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

    باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام باز هم زائرتان نیستم از دور سلام با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام به سلیمان برسد از طرف مور سلام   کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها باز از دوریت افتاده به کارم گره ها   ننوشته ست گنهکار …

  • 24 دی

    کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی

    کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی هی بگویم بعلیّ بعلیٍّ بعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلو‌ها بسلامٍ ابدیٍ ازلی اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس تا الستانه و مستانه بگوییم بلی همه قدقامتیان را به تماشا بنشان تا مؤذن بدهد مژده‌ی خیرالعملی …

  • 24 دی

    چون شیشه عطری که درش گم شده باشد

    بگذار که این باغ، درش گم شده باشد گل‌های ترش، برگ و برش گم شده باشد جز چشم‌به‌راهی به چه دل خوش کند این باغ؟ گر قاصدک نامه‌برش گم شده باشد باغ شب من کاش درش بسته بماند ای کاش کلید سحرش گم شده باشد بی اختر و ماه است …

  • 24 دی

    گفته‌ای روضه عباس خودت می آیی

    عمر ما می رود و فرصت جبرانی نیست حاصل غفلت ما غیر پشیمانی نیست پیر ها هم ز فراق تو جوانمرگ شدند غم هجران تو را حیف که پایانی نیست از صف منتظران تو جدا خواهد ماند هر که دلبسته یاران خراسانی نیست گفتی و گوش ندادم که دل شیعه …

  • 24 دی

    دور دستاس تو می‌چرخند گندم‌زارها

    بی‌نگاهت بی‌نگاهت مرده بودم بارها ای که چشمانت گره وا می‌کند از کارها مهر تو جاری شده در سینه‌ی دریا و رود دور دستاس تو می‌چرخند گندم‌زارها باز هم چیزی به جز نان و نمک در خانه نیست با تو شیرین است اما سفره‌ی افطارها باغ غمگین است لبخندی بزن …

  • 23 دی

    بی روی علی شعر من آرایه ندارد

    بی روی علی شعر من آرایه ندارد بی اذن علی، نطق، درونمایه ندارد بی نام علی قرآن یک آیه ندارد بی حب علی دین بخدا پایه ندارد عمری پدرم گفت که فرزند خلف باش یعنی که فقط بنده ی سلطان نجف باش یاسین رخ و رحمان دل و توحید مقام …

  • 23 دی

    تا که شد دست علی با دست پیغمبر بلند

    شد صدای هلهله از گنبد اخضر بلند تا که شد دست علی با دست پیغمبر بلند باده نوشان غدیری ساغر شادی زدند تا سر خُم شد به دست ساقی کوثر بلند پیش جهل این جماعت، عاقبت نشنیده ماند هرچه عقل آواز حق سر داد بر منبر، بلند از گلوی ظلم …

  • 23 دی

    شعر -آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری

    خلق و خوی نبوی با دم عیسی داری آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری از ازل نام تو بوده است قدیم‌الاحسان قدمتی بیشتر از آدم و حوّا داری سر خونین تو و طشت طلا، حیرانیم زین شباهت که تو با حضرت یحیی داری کشتی نوح فقط قایق کم‌ظرفیتی است …

  • 23 دی

    بیعت‌ها شکست

    سکه‌ها ایمانشان را برد بیعت‌ها شکست یک به یک سردارها رفتند قیمت‌ها شکست دست بدعت جانماز از زیر پای او کشید در شب شومی که قبح هتک حرمت‌ها شکست خنجر ماموم بر پای امامش زخم زد قامت دین را نماز بی بصیرت‌ها شکست دشمنان زخمش زدند و دوستان زخم زبان …

  • 22 دی

    اشعار مناجات با امام رضا علیه السلام – رسول ملکی (حسرت)

    اشعار مناجات با امام رضا علیه السلام – رسول ملکی (حسرت) قطره قطره، اشکهایم را تو دقت میکنیبی نهایت بر گدای خود محبت میکنی آن قدر من آمدم پابوسی باب الجوادگوییا بر زائرت داری تو عادت میکنی   من کجا و پنجره فولاد آقایم رضابی لیاقت را همیشه بالیاقت میکنی …