اطـلاعیه بـروزرسانی و تـخفیف هـای ویژه سـایت :

بایگانی برچسب: داستان

بهمن, 1400

  • 1 بهمن

    استادی با شاگردش از باغى میگذشت، چشمشان به یک کفش کهنه افتاد.

    استادی با شاگردش از باغى میگذشت، چشمشان به یک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت: گمان میکنم این کفش کارگرى است که در این باغ کار میکند، بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم…! استاد گفت: چرا براى …

دی, 1400

  • 29 دی

    آیا ما هم مومن هستیم؟؟!

    ✨﷽✨ ☑️ آیا ما هم مومن هستیم؟؟! ✍? فردی برای امام صادق(ع) خبری آورد که فلانی در مهمانی علیه شما حرف میزد! امام صادق فرمود: حتما اشتباه شنیده ای! گفت: نه مطمنم امام صادق فرمود: شاید تاریک و شلوغ بوده و اشتباه فهمیده ای ✍? گفت: نه یقین دارم! امام …

  • 26 دی

    ملا مهر علی خویی ، روزی در کوچه دید که دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا می‌کنند.

    گویند : ملا مهر علی خویی ، روزی در کوچه دید که دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا می‌کنند. به خاطر یک گردو ، یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد. یکی از درد چشم و دیگری از ترس مجازات گردو را روی زمین رها …