اطـلاعیه بـروزرسانی و تـخفیف هـای ویژه سـایت :

فرهنگی

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم (محشره…)

السلام علیک یا شمس الشموس…

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم…

بی تو من از جوانی خود سیر می شوم…

من در شعاع پرتو شمس الشموسیت…

بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم…

آیینه کاری حرمت ذره پروری است…

من در رواق چشم تو تکثیر می شوم…

این شعر غزل نیست,شراب است,بنوشش

این شعر غزل نیست,شراب است,بنوشش
این قافیه مست است وخراب است بپوشش

این مصرع عریان به کسى رحم ندارد
هرکس شنوَد عقل رود از سرو هوشش

گویند که ساقى مى یکدست ندارد
اى واى اگر این برسد باز به گوشش

ما مست مى او شده اینگونه نویسیم
بى باده ى او نیست قلم شوق خروشش

او مستیه مى هست و,خودش ساقى ساقى
صد مهدى مختار بوَد خرده فروشش

هرجا که یکى مست شد از قافیه ى او
صد مسجدو میخانه گذارند به دوشش

آنکس که نخورداست به او جام رسانید
وانکس که شده مست بگوئید که نوشش

هرکس که نفهمیده به پیغام رسانید
وانان که نفهمند ,گذارید خموشش

این شعر غزل نیست نه این شعر غزل نیست
این شعرشراب است,شراب است بنوشش

 

مهدی مختارزاده