در کدامین شعر سعدی خویش را پیچیده ای؟
بوی عشق و عاشقی می آورد پیراهنت…
حال و روز حیرت انگیزی است بودن پیش تو،
گریه ام می گیرد از زیبایی خندیدنت…
در کدامین شعر سعدی خویش را پیچیده ای؟
بوی عشق و عاشقی می آورد پیراهنت…
حال و روز حیرت انگیزی است بودن پیش تو،
گریه ام می گیرد از زیبایی خندیدنت…
تو میخندی به احوال پریشانم ولی من هم…..
از این گونه نمک پاشیدنت دیوانه خواهم شد…
آهو ندیده ای که بدانی فرار چیست
صحرا نبوده ای که بفهمی شکار چیست
باید سقوط کرد و همین طور ادامه داد
دریا نرفته ای بچشی آبشار چیست
پیش من از مزاحمت بادها نگو
طوفان نخورده ای که بفهمی قرار چیست
هی سبز در سفیدی چشمت جوانه زد
یک بار هم سوال نکردی بهار چیست
در خلوتت به عاقبتم فکر کرده ای؟
خُب…کیفر صنوبرِ بی برگ و بار چیست؟
روزی قرار شد برسیم آخرش به هم
حالا بگو پس از نرسیدن قرار چیست؟
مهدی فرجی
گفتی ز ناز
بیش مرنجان مرا،
برو…
آن گفتنت که
بیش مرنجانم
آرزوست!
مولوی
با خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی
هر شاعری در سینهاش پیغمبری دارد
حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد…
بی قرار توام و …در دل تنگم گله هاست
آه….بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب …که افتاده در آب
در دلم هستی و…بین من و تو فاصله هاست….
💔💔💔
رفت و چشمم را برایش خانه کردم برنگشت
بس دعاها از دل دیوانه کردم برنگشت
زلف هایم را که روزی می ربود از او قرار
تا سحرگاهان برایش شانه کردم برنگشت
تا در آن غربت نسوزد از غم بی همدمی
تارو پودم را بر او پروانه کردم برنگشت
این من مسجدنشین عاشق سجاده را
مدتی هم ساکن میخانه کردم برنگشت
تا بداند در ره او با کسانم کار نیست
خویش را بادیگران بیگانه کردم برنگشت
عاقبت هم درامید این که برمی گردد او
عالمی را از غمش دیوانه کردم برنگشت
این دهان باز و چشم بی تحرک را ببخش …
آنقدر جذابیت داری که حیرت می کنم !!!!
نه تنها چشمهایت سوره ی والشمس میخوانند
به المیزان قسم تفسیر یوسف میکند رویت…
حادثه خبر نمی کند
با احتیاط قدم به شعرم بگذار
قافیه ی دل
شکستنی ست……..
همه حرف من این مصرع پر غم شده است
اربعین رفت و نشد زائر ارباب شوم…
مسعود نظام اسلامی
اگر داغی به پا دارند تاول نیست میدانم
زمین بوسیده در هر گام پای زائرانت را…
یا حسین (علیه السلام)
دوست دارم از غمت سر به بیابان بزنم….
آن بیابان که مسیرش :
از نجف تا کربلاست….
کربلایت بار دیگر منزل زینب شده
در عزای اربعینت جان او بر لب شده
او که شمع محفل شمس و قمر، وان غنچه بود
بعد از این پروانه ی هجده گل و کوکب شده
اربعین حسینی تسلیت باد
هَرْ چِه نَقْشِه دَرْ سَرَمْ بود ْبَرایِ اَرْبَعینْ بَرْ عَکْسْ شُدْ
مِثْلِ هَرْ سالْ دُوبارِه قِسْمَتَمْ اَزَ کَرْبَلا یِکْ عَکْسْ شُد ْ
لَبَّیْکَ یاحُسِیْنْ(عَلَیْهِ السَّلامْ)
لذت روزه ی ماه رمضان جای خودش
اربعین ، کرببلا ، پای پیاده عشق است
آرزو میکنم
که خنده ات
تنها به عادت مرسوم “عکس گرفتن”
نبوده باشد !
و تو
خندیده باشی در آن لحظه
از ته دل..
چرا که خنده ی تو
جهان را زیبا میکند…
یغما گلرویی
فقط شعر مرا میخواهی اما شاعرش را نه
ولی بی پرده میگویم عزیزم “آش با جایش”
کربلایت سهم ما بد ها نشد این اربعین
پابرهنه می روم سمتی که بغضم بشکند…
آنکِه در شِش ماهگى بابُ الحَوائج میشَود
گر رسَد سنّ عَمو قطعاً قیامت مى کُندْ..