24 دی, 1400
امام رضا علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها, حضرت معصومه سلام الله علیها, شعر و ادب, فرهنگی
امشب که غم شام غریبان تو داریم
چشم کرم از سفره احسان تو داریم
دل را همه بر پنجره فولاد تو بستیم
نور بصر از گنبد و ایوان تو داریم
با کاسه دل بر سر راه تو نشستیم
ما خیل گدا، چشم به دستان تو داریم
لب های تو خشکند چونان جد غریبت
در سینه عزای لب عطشان تو داریم
در حجرهی دربسته خود فکر جوادی
ما هم هوس دیدن مهمان تو داریم
دوریم اگر از مشهد تو از تو چه پنهان
در جنت قم عطر خراسان تو داریم
بر خوان کریمانه معصومه (س) نشستیم
یا فاطمه (س) ما دست به دامان تو داریم
یا حضرت معصومه (س) سرت باد سلامت
ما بعد رضا (ع) گوش به فرمان تو داریم
گاهی دل تو مشهد و گاهی به مدینه است
ما نیز خبر از غم پنهان تو داریم
تا آمدن منتقم ضربه و سیلی
دیده به ره یوسف کنعان تو داریم
عباس احمدی
24 دی, 1400
اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
راندم ز جبین جلوه دنیای دنی را
تا درک کنم آرزویی ناشدنی را
سرخ آمدم از وادی بطحا که ببینم
سودا زده آن گنبد سبز چمنی را
این عطر کدامین گل خوشبوست که کرده است
دیوانۀ دیوانه اویس قرنی را
آن چیست در این شمع که خوش کرده به هم جمع
عدل علوی را و سخای حسنی را
دفن است در این شهر چه رازی که بقیعش
خون کرده دل سنگ عقیق یمنی را
چشمان تو دریاست بگو تا به چه ترتیب
معنی کنم این سوره مکی، مدنی را
از جذبۀ معراج تو ای خواجه لولاک
موسی نکند دعوی “ربّ اَرنی” را
تاثیر نسیم خوش انفاس شما بود
عیّاض رها کرد اگر راهزنی را
در اوج گدایی غنی از عشق تو هستیم
رحمت کن و دریاب فقیران غنی را
عباس احمدی
24 دی, 1400
امام علی علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شب قدر, شعر و ادب, فرهنگی
شکاف آیا دلیلش چیست وقتی خانه در دارد
کسی باید که از این راز کعبه پرده بردارد
به دنبال چه میگردند گرد کعبه حاجیها؟
به غیر از آن شکاف حیدری چیزی مگر دارد؟
بیا و سنگ حیدر را بزن بر سینه ای حاجی
که از خشت و گل این خانه لطفی بیشتر دارد
بیا! هرکس علی را دیده باشد کعبه را دیده
شکافی بر تن کعبه است که مولا به سر دارد
لباس کعبه را هر سال گیرم نو کنند اما
لباس نو به زخم کهنهی او کی اثر دارد؟
دهان کعبه را بایست هم با نقره میبستند
که از اسرار صاحبخانه و مهمان خبر دارد
من از جهل عرب حیران که شقالکعبه را دیده
و از پیغمبر خود خواهش شقالقمر دارد
علی را این و آن نون لنا خواندند و فهمیدم
چرا مولا همیشه با خودش تیغ دوسر دارد
محمدحسین ملکیان
24 دی, 1400
امام حسن مجتبی علیه السلام, امام حسین علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها, شعر و ادب, فرهنگی
با رفتنت خالی مکن دور و برم را
پاشیده تر از این مگردان لشگرم را
ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو
در خاک بگذارند نیم دیگرم را
بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت
از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را
باور نمی کردم که روزی پیش چشمم
از پا بیندازد غلافی همسرم را
تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم
حالا بیا و جمع کن خاکسترم را
هرشب حسن در خواب میگوید مغیره
دست از سرش بردار کشتی مادرم را
دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت
فردا بسوزانند با طفلان حرم را
از کربلا دیشب صدایی را شنیدم
انگار طفلی گفت عمه معجرم را…
محسن عربخالقی
24 دی, 1400
امام رضا علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
یکایک سر شکست آن روز، امّا عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشهی مردم، غم نان نه
شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید، امّا بر خراسان نه
کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه
سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه
یکی فریاد میزد شرم تان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه
یکی فریاد سرمیداد بر پیکر سری دارم
که آن را میسپارم دست تیغ و بر گریبان نه
برای او که کشتن را صلاح خویش میداند
تفاوت میکند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه
دیانت بر سیاست چیره شد، آری، جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
کلاه پهلوی هم کمکم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آنها کلاه زورگویان، نه!
گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی این بار جمع ما پریشان، نه!
به جمهوری اسلامی ایران گفتهایم “آری”
به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: “نه”
کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما میشود تحریم، کتمان نه
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلآویو است، تهران نه
محمدحسین ملکیان
24 دی, 1400
امام علی علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شب قدر, شعر و ادب, فرهنگی
شده نزدیکتر از قبل شهادت به علی
اقتدا کرده به همراه جماعت به علی
با سر تیغ جداکردنشان دشوار است
بس که چسبیده در این لحظه عبادت به علی
فرق شمشیر عرب با همه در یک چیز است
به عقب خم شده از شرم اصابت به علی
لااقل قاتل او بر سر پیمانش ماند
لااقل داشت از این حیث شباهت به علی
درد اینجاست که در دست دگر خنجر داشت
هرکه آمد بدهد دست رفاقت به علی
رنگ رو زرد، عبا سرخ، نپوشد شاهی
مثل این جامه که پوشاند سیاست به علی
روزگاری همه از تیغ دو دم میگفتند
افتخارش به عرب ماند، جراحت به علی!
کاسهی شیری و دستان یتیمی لرزان
این خبر را برسانید سلامت به علی
محمدحسین ملکیان
24 دی, 1400
امام حسین علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شب قدر, شعر و ادب, فرهنگی
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگدلی
هی بگویم بعلیّ بعلیٍّ بعلی
مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی
اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی
همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژدهی خیرالعملی
ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوشترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی
ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند
قدرنشناسترین امّت لات و هبلی
کسی آن سوی حسینیّه نشسته است هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است ولی،
باز قرآن به سرش دارد و هی میگوید
بحسین بن علیٍ بحسین بن علی
مهدی جهاندار
24 دی, 1400
امام حسین علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام
بگذار که این باغ، درش گم شده باشد
گلهای ترش، برگ و برش گم شده باشد
جز چشمبهراهی به چه دل خوش کند این باغ؟
گر قاصدک نامهبرش گم شده باشد
باغ شب من کاش درش بسته بماند
ای کاش کلید سحرش گم شده باشد
بی اختر و ماه است دلم مثل کسی که
صندوقچهی سیم و زرش گم شده باشد
شب، تیره و تار است و بلادیده و خاموش
انگار که قرص قمرش گم شده باشد
چاهی است همه ناله و دشتی است همه گرگ
خواب پدری که پسرش گم شده باشد
آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد
پیچیده شمیمت همهجا ای تن بیسر
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد…
سعید بیابانکی
24 دی, 1400
امام حسین علیه السلام, امام زمان، مهدی علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, حضرت ابوالفضل علیه السلام
عمر ما می رود و فرصت جبرانی نیست
حاصل غفلت ما غیر پشیمانی نیست
پیر ها هم ز فراق تو جوانمرگ شدند
غم هجران تو را حیف که پایانی نیست
از صف منتظران تو جدا خواهد ماند
هر که دلبسته یاران خراسانی نیست
گفتی و گوش ندادم که دل شیعه تو
جایگاه گنه و خصلت حیوانی نیست
سرِ بازار جهان هست خریدار، زیاد
لیک در شأن تو ای یوسف کنعانی، نیست
درد بسیار و مصیبت زدگان بسیارند
تا نیایید شما نسخه و درمانی نیست
لحظه ای غمزه ات ای یوسف زهرا، بخدا
کمتر از درس دو صد عالم ربّانی نیست
گفتهای روضه عباس خودت می آیی
روضه مشک، ولی روضه آسانی نیست
دائما سمت حرم بود نگاهش، می گفت:
بستن آب بر اطفال، مسلمانی نیست
جای سجده است رخ ماه، نزن ای ظالم
جای فولاد عمود تو که پیشانی نیست
بعد از آن تیر که بر چشم قشنگش بنشست
چشمهای احدی نیست که بارانی نیست
عباس احمدی
24 دی, 1400
امام علی علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
بینگاهت بینگاهت مرده بودم بارها
ای که چشمانت گره وا میکند از کارها
مهر تو جاری شده در سینهی دریا و رود
دور دستاس تو میچرخند گندمزارها
باز هم چیزی به جز نان و نمک در خانه نیست
با تو شیرین است اما سفرهی افطارها
باغ غمگین است لبخندی بزن تا بشکفند
یاسها، آلالهها، گلپونهها، گلنارها
برگهای نازکت را مرهمی جز زخم نیست
دورت ای گل سربرآوردند از بس خارها
بعد تو دارد مدینه غربتی بیحد و مرز
خانههای شهر، درها، کوچهها، دیوارها
نخلهای بیشماری نیمه شبها دیدهاند
سر به چاه درد برده کوه صبری بارها
سیده تکتم حسینی
23 دی, 1400
امام علی علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام
بی روی علی شعر من آرایه ندارد
بی اذن علی، نطق، درونمایه ندارد
بی نام علی قرآن یک آیه ندارد
بی حب علی دین بخدا پایه ندارد
عمری پدرم گفت که فرزند خلف باش
یعنی که فقط بنده ی سلطان نجف باش
یاسین رخ و رحمان دل و توحید مقام است
با حکم غدیر آمده، پس کار تمام است
“سلطان جهانش به چنین روز غلام است”
ذکر لب مولا صلوات است و سلام است
هم شان علی کیست؟ اگر هست بیاید!
بالاتر از این دست محال است بیاید
هم جاذبه هم دافعه دارد، به تعادل
توصیف گر روی گل او شده بلبل
نقل است که شاعر شده حافظ به توسل
“لاحول و لاقوه الا بتغزل”
ایجاز رباعی ست، بلندای قصیده ست
از دفتر اشعار خدا، بیت گزیده ست
خورشید شده آینه گردان جمالش
خوردند ملایک همگی غبطه به حالش
گشتم، به خدا نیست کسی مثل و مثالش
میراث محمد، صلواتی ست که آلش
کس نیست به جز فاطمه و حیدر و اولاد
با آل علی هرکه در افتاد بر افتاد
تاریخ عرب، فاتح خیبرشکن اش خواند
“او” بود که پیغمبر اسلام، “من”اش خواند
صدآیه ی نازل نشده از دهنش خواند
استاد سخن،فاطمه، صاحب سخن اش خواند
کو آنکه قدم جای قدومش بگذارد
جز او احدی خطبه ی بی نقطه ندارد
برده ست خدا نام از او داخل انجیل
موسی به لبش نادعلی داشت لب نیل
داده ست به فرمان علی گوش، ابابیل
پیغامبری را علی آموخت به جبریل
این ها همگی هیچ، بگو معجزه اش چیست
اعجاز علی اینکه کسی مثل علی نیست
عدل علوی دست عقیل است در آتش
گیرم بزند دشمن او پشت در آتش
لطفش به گنهکار چون آبی ست بر آتش
شاعر! نزند دست بر این شعر تر، آتش
در آتش سوزنده و بی سایه ی محشر
بر چادر زهرا متوسل شو و بگذر
عشق علی و فاطمه تکرار ندارد
جز فاطمه عالم گل بی خار ندارد
جز با در این خانه، گدا کار ندارد
این خانه دری دارد و دیوار ندارد
در کوچه ی باریک علی آه…چه ها شد
هر بار گدا حاجتی آورد، روا شد
محمدحسین ملکیان
23 دی, 1400
امام علی علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
شد صدای هلهله از گنبد اخضر بلند
تا که شد دست علی با دست پیغمبر بلند
باده نوشان غدیری ساغر شادی زدند
تا سر خُم شد به دست ساقی کوثر بلند
پیش جهل این جماعت، عاقبت نشنیده ماند
هرچه عقل آواز حق سر داد بر منبر، بلند
از گلوی ظلم و ظالم آب خوش پایین نرفت
هر کجا شد ذوالفقار حضرت حیدر بلند
پیش بازویش موظف شد به کوتاه آمدن
گرچه بود آوازهی سرسختی خیبر بلند
مثل روز از سخت و سست دستهاشان روشن است
کی سرافکنده است فردا؟ کیست فردا سر بلند؟
از میان دستهای بیعت، اما بعدها
بشکند دستی که شد بر صورت مادر بلند
سیدهتکتم حسینی
23 دی, 1400
امام حسین علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
خلق و خوی نبوی با دم عیسی داری
آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
از ازل نام تو بوده است قدیمالاحسان
قدمتی بیشتر از آدم و حوّا داری
سر خونین تو و طشت طلا، حیرانیم
زین شباهت که تو با حضرت یحیی داری
کشتی نوح فقط قایق کمظرفیتی است
پیش کشتی نجاتی که تو آقا داری
پشت موسی اگر آن روز به هارون شد گرم
تکیه امروز تو بر زینب کبری داری
رحم بر روسیهان، عاطفه بر دشمن خویش
یادگاری است که از حضرت زهرا داری
لشکر از هیبت و نور تو به هم میریزد
چون نشان از علی عالی اعلا داری
چند قرنی است ملائک به زمین میآیند
چونکه در کرب و بلا عرش معلّی داری
از کرامات تو ما نیز بهشتی شدهایم
که تو در خیمهٔ خود سایهٔ طوبی داری
عباس احمدی
23 دی, 1400
امام رضا علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
عشق رسوایی محض است که حاشا نشود
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
شرط اول قدم آن است که نوکر باشیم
هر کسی در به در خانه ی مولا نشود
دیر اگر راه بیافتیم، به یوسف نرسیم
سر بازار کسی منتظر ما نشود
لذت عشق به این حس بلا تکلیفی ست
لطف تو شامل حالم بشود یا نشود؟
هر قدر هم بشود دور ضریح تو شلوغ
من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود
بین زوار که باشم به تو نزدیکترم
قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود
امن تر از حرمت نیست، همان بهتر که
کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود
بهتر این است که عاشق دم پابوسی تو
نفس آخر خود را بکشد پا نشود
من دخیل دل خود را به تو طوری بستم
که به این راحتی آقا گره اش وا نشود
بارها حاجتی آورده ام و هر بارش
پاسخی آمده از سمت تو، الّا: نشود!
امتحان کردم و دیدم که میان حرمت
هیچ ذکری قسم حضرت زهرا نشود
آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کشت
عاشقی با اگر و شاید و اما نشو
محمد رسولی
23 دی, 1400
اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
سکهها ایمانشان را برد بیعتها شکست
یک به یک سردارها رفتند قیمتها شکست
دست بدعت جانماز از زیر پای او کشید
در شب شومی که قبح هتک حرمتها شکست
خنجر ماموم بر پای امامش زخم زد
قامت دین را نماز بی بصیرتها شکست
دشمنان زخمش زدند و دوستان زخم زبان
آه این آیینه را سنگ ملامتها شکست
زهر جعده تلخ تر از صلح تحمیلی نبود
زهر را نوشید و بغضش بعد مدتها شکست
حسین عباسپور
22 دی, 1400
امام رضا علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
مثل عشاقی که هر ساعت دم از “او” میزنند
در حرم آیینهها بانگ هوالهو میزنند
روی یوسفها کجا و روی سلطان رئوف
از قضا این بار با هم دلبران مو میزنند
بعد یک ساعت نشستن با تو دانای عرب
رومیان لبخند بر علم ارسطو میزنند
در صف میزان، کبوترهای مشهد میرسند
سنگ عفوت را به شاهین ترازو میزنند
فرشبافان در پی کسب ضمانت نامهات
نقشهی قالیچهها را طرح آهو میزنند
وه چه تصویریست هر شب آبشاران بهشت
روبروی حوض گوهرشاد زانو میزنند
هر سحر کوه گناهان را که میریزد زمین
خادمانت مثل کاه از صحن جارو میزنند
خسته از درهای بسته دستهای نا امید
عاقبت بر پنجره فولاد تو رو میزنند
میلاد حسنی
22 دی, 1400
امام رضا علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
در گوشهای ز صحن تو قلبم نشسته است
دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است
چون دشتهای تشنه در این آستان قدس
در انتظار ابر عنایت نشسته است
چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب!
ما را قبول کن که دل ما شکسته است
فوج کبوتران تو آموخت عشق را
پرواز نور در حرمت دسته دسته است
دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک
دیگر امید ما ز دو عالم گسسته است
میآید از تراکم عالم به این دیار
قلبی که از تزاحم اندوه خسته است
غلامرضا شکوهی
22 دی, 1400
امام رضا علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
مضمون بکر غیر تو پیدا نمی کنم
جز مدح دوست، لب به سخن وا نمی کنم
معنای پاک اسم تو در هیچ واژه نیست
من با پیاله دست به دریا نمی کنم
در وصف آستین سخن را به هیچ روی
صد سینه حرف دارم و بالا نمی کنم
من ذرّه ام که خانه ی خورشید خویش را
از هیچ کس به جز تو تقاضا نمی کنم
ای گنبد همیشه مطهّر به عطر اشک
جز در حریم کوی تو مأوا نمی کنم
در آستان بخشش تو چون حضور شمع
جز با سرشک و شعله مدارا نمی کنم
آن قدر سربلند بر ایوان نشسته ای
کز دور هم به جز تو تماشا نمی کنم
پیش تو دست مثل علف می زنم به خاک
چون سرو، سر به سوی ثریّا نمی کنم
نامم اگر غلام رضا هست، خویش را
با نردبان اسم تو بالا نمی کنم
غلامرضا شکوهی
22 دی, 1400
امام رضا علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
ای سلام گرم خورشید از فراسوها به تو
شب پناه آورده با انبوه شببوها به تو
بغض خود را ابرها پیش تو خالی میکنند
از غم صیاد میگویند آهوها به تو
ای ضریحت عشق! از هر لذتی شیرینتر است
لحظهای که میرسد دست النگوها به تو
چون کبوتر دست برمیداشتند از رسم کوچ
فکر میکردند اگر روزی پرستوها به تو
نسخهی درماندگان است آب سقاخانهات
ای که دارد بستگی تأثیر داروها به تو
نغمهی نقاره یک سو، یک طرف هوهوی باد
من دلم را دادهام در این هیاهوها به تو
سیده تکتم حسینی
22 دی, 1400
امام رضا علیه السلام, اهل بیت پیامبر اسلام, شعر و ادب, فرهنگی
به ظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمم
من بیچاره لطف آشکارت را نمی فهمم
تو از من بیشتر مشتاق دیداری و من حتی
به دل افتادن گاه و گدارت را نمی فهمم
زیارت نامه می خوانم دلم از نور لبریز است
“اگر چه گاه معنای عبارت را نمی فهمم”
تو پرواز مرا در اوج می خواهی و می دانی
من از بس در قفس بودم اسارت را نمی فهمم
به جای غربت تو ازدحام صحن را دیدم
غریبی آه درد بی شمارت را نمی فهمم
::
به هر زائر سه جا سر می زنی-دلگرمی ام این است-
زیارت نه ولی قول و قرارت را که می فهمم
حسین عباسپور
⚘ثامن کتاب
www.samenketab.ir