صحیفه ، مدرسه اى است که معلم آن امام چهارم ، حضرت سجاد علیه السلام است و این معلم است که با این کتاب جهانیان را در تمام اعصار درس مى دهد و هر کس را در حد توان و قدرتش و به اندازه تکلیف و استعدادش به مقامى که باید برسد مى رساند.
فصاحت و بلاغت صحیفه حاکی از آن است که نمی تواند کلام غیرمعصوم(ع) باشد.
آیت الله العظمی مرعشینجفی زمانی که میخواست با یک عالم بزرگ سنی بهنام شیخ طنطاوی جوهری سخن بگوید، صحیفه سجادیه را برای آن عالم سنی فرستاد. شیخ طنطاوی جوهری صاحب تفسیر الجواهر، هم متنی درباره صحیفه سجادیه نوشت و این عین جملهای ایشان است: «این از بدبختی است که ما تاکنون بر این اثر گرانبهای جاوید، از میراثهای نبوت و اهل بیت دست نیافته بودیم. من هر چه در آن می نگرم آن را فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق می یابم.» این جمله را یک عالم سنی میگوید.
این کتاب توسط سید الساجدین، علی بن الحسین(ع) امام چهارم انشا شده و توسط محمد بن علی، باقر العلوم(ع) امام پنجم (ع) به رشته نگارش درآمده و آقا ومولای ما جعفربن محمد الصادق امام ششم(ع) ناظر و سامع این گفتار و نوشتار بوده است. این کتاب یادگار و میراث ماندگار سه امام معصوم و سه حجت حق می باشد. بی جهت نیست که به آن اخت القران، انجیل آل محمد و زبور آل محمد لقب داده شده.
حضرت زین العابدین (ع) نمیتوانست کلاس رسمی تشکیل داده و شاگرد تربیت نماید، اما از همان اندک ارتباطی که میتوانست داشته باشد، به تربیت و پرورش نیرو پرداخت. امام سجاد (ع) در ظاهر هیچ کار سیاسی نمیکرد، امّا در فضای بسته، احتناق و تقیّه، نیرو تربیت میکند، حرف میزند، پیام میدهد و دعا میکند.
حال سوال این است…
انسانی که میخواهد یک بار سنگین، یک پیام و یک سخن را در فضای تقیّه، بسته و استبدادی منتقل نماید چه کسی باید باشد؟
ایشان انسان عجیبی است که از لحاظ علم در حدی است که بزرگان اهل سنت گفتهاند: که در حد امام سجاد (ع) در زمان خودش عالمی نبوده است. اهل سنت در مورد امام این چنین نظری میدهند.
امام در بُعد عبادی هم که مشهور به سجاد بودند. سجاد، یعنی کسی که بسیار سجده و عبادت میکند. منتها همین شخصی که عبادت بسیار میکرد، فردی بود که همانند جدش حضرت علی (ع) شبانه بر دوش خود خرما حمل میکرد و برای مساکین و فقرا میبرد و پس از شهادت امام مشخص گردید که ۱۲۰ خانوار زیر پوشش و حمایت آن حضرت بودند.
در منبعی آمده بود که امام بالای صد هزار کنیز و برده خرید و آزاد نمود. حال این کنیز و برده از کجا میآمدند؟ در زمان مروانیها که با تمام بدیهایشان و هر نیتی که داشتند سبب گسترش اسلام شدند. آنان در مسیر کشورگشاییها، اسرای زیادی به دست میآوردند، که اسرای مرد را برده، و اسرای زن کنیز نامیده میشدند. امام سجاد (ع) میرفتند و از این اسرا خریداری میکردند و یک سال آنان را نزد خود نگه میداشتند و تربیتشان میکردند و آداب و فرهنگ اسلامی را به آنان آموزش میدادند، و اصلاحشان میکردند، سپس سرمایهای به آنان داده و آزادشان میکردند تا بروند و با آن سرمایه شغلی فراهم کنند.
در زمان امام سجاد (ع) که حضرت در تقیّه، انسان تربیت میکند، ظاهرش این میباشد که ایشان برده می خرد و آزاد میکند، و خانوادههایی را سرپرستی میکند اما در باطن حضرت عاشقانی را تربیت می کند که حرفش را میشنود و به جان دل میسپارند و اینجاست که رابطه امام و مأمومی شکل میگیرد.