اطـلاعیه بـروزرسانی و تـخفیف هـای ویژه سـایت :

امام رضا علیه السلام

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۸:طلوعی ماندگار

طلوعی ماندگار

 

تاریخ شهادت امام‌رضا علیه‌السلام براساس مشهورترین روایات، در ماه صفر سال ۲۰۳ق، در سن ۵۵‌سالگى ایشان بوده است.

 

با آمدن امام‌جواد علیه‌السلام در میان بهت و حیرت اباصلت، خورشیدِ خورشیدها در دامان امام پس از خود، طلوعی دیگر یافت؛ طلوعی که این خاک را قطعه‌ای از بهشت کرده و انوار آن، پس از گذشت بیش از ۱۲۳۰ سال، هنوز و تا همیشه جلوه‌گر است.

 

 

 

منبع: کتاب در این قطعه از بهشت، معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی

 

 

 

 

امام رضا علیه السلام فرمودند: بر شما باد به نماز شب…

امام رضا علیه السلام فرمودند:

 

بر شما باد به نماز شب؛ هیچ بنده‌ای نیست که آخر شب بیدار شود و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت آن هفتاد بار استغفار کند، مگر اینکه خداوند او را از عذاب قبر و آتش پناه داده و عمر او را طولانی کرده و به زندگی او گشایش می‌دهد. 

 

بحارالانوار، ج ۸۷ ص ۱۶۱

 

 

معرفی سایت⭐ هدیه رضوی❤ به بچه های گلتون

سلام⭐ هدیه رضوی❤ به بچه های گلتون

به سایت زیر برید
nooralhoda.razavi.ir/

و بعد اونجا بچه های 7 تا 19 سال رو ثبت نام کنید بعدش براشون به صورت رایگان از حرم امام رضا علیه السلام مجله و گاهی اوقات کتاب میفرستند.

وقتی از حرم بسته پستی به دستتون میرسه خیلی لذت بخشه آخه از حرم آقا میاد و در ضمن مطالب خیلی مفیدی برا بچه ها دارد.

راستی برای هر کودک به طور جداگانه ثبت نام کنید چون نسبت به سنشون مجله میفرستند.

التماس دعا

یاعلی حیدر مددی: به رسم هر روز صبح باسلام بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم

یاعلی حیدر مددی:
به رسم هر روز صبح باسلام
بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم

❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
✳✳✳✳✳✳✳

صلوات خاصه امام رضا:

اللهم صلی علیٰ علیِ بْنِ موسَی الرِضَا المرتضیٰ
الاِمامِ اتَّقیِ النَّقی و حُجَّتکَ عَلیٰ مَنْ فَوقِ الاَرض و مَن تَحتَ الثَّریٰ الصِّدیقِ الشَّهید صَلاهً کَثیرهً تامَّهً زاکیهً مُتَواصِلهً مُتَواتِرَهً مُتَرادِفاً کَأَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلیٰ أَحَدٍ مِن اَوْلیائِک
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
سلام به بی بی دوعالم …..
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَهِ فاطِمَهَ الزَّکِیَّهِ
حَبیبَهِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى
انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ
اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها
وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّهِ الْهُدى
وَحَلیلَهَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَهَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها
وَعَلى اُمِّها صَلوهً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبی‌ها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَهِ اَفْضَلَ التَّحِیَّهِ وَالسَّلامِ.
(اللَّهُمَ‏ عَجِّلْ‏ فَرَجَ وَلِیِّکَ وَ ابْنَ وَلِیِّکَ وَ اجْعَلْ فَرَجَنَا مَعَ فَرَجِهِمْ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ)»
❇❇❇❇❇❇

ده سفارشِ علی بن موسی الرضا علیه السلام

*ده سفارشِ علی بن موسی الرضا علیه السلام*

 

*سفارش اول*
در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند.

 

┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

 

*سفارش دوم*
تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است.

 

┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

 

*سفارش سوم*
در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است.

 

┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

 

*سفارش چهارم*
به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.

 

┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

 

*سفارش پنجم*
در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوعِ آن ، خودداری از آزار خویشاوندان است.

 

┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

 

*سفارش ششم*
به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد ، نه نجابت و نه کرم.

 

┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

 

*سفارش هفتم*
بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت ، یک نصفه خرما را مانند کوه اُحد بزرگ می کند.

 

┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

 

*سفارش هشتم*
حقُّ النّاس را رعایت کنید که دوستی محمد و آل محمد بدون آن پذیرفته نیست.

 

┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

 

*سفارش نهم*
از بخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران می رسد ، حذر کن.

 

┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

 

*سفارش دهم*
بسیار مراقب کردار خود باشید تا مورد تهمت و اتهام قرار نگیرید ، که در آن صورت ، حقِّ ملامت نخواهید داشت.

 

التماس دعا

خـــاکِ پـایِ قـدِ دلـجـویِ تـو را مـی بــوسـم قــامـتِ سـروِ لـبِ جـویِ تـو را مـی بــوسـم

حجر المشهد ”
خـــاکِ پـایِ قـدِ دلـجـویِ تـو را مـی بــوسـم
قــامـتِ سـروِ لـبِ جـویِ تـو را مـی بــوسـم

جــــایِ هــر مـقبـره و پـنـجــره یِ پــولادیـن
مــن ضـریحِ خــمِ ابـرویِ تـو را مـی بـوسـم

خواب دیدم که شبی شانه یِ زلف تو شـدم
شاخه، شاخه قدِ هر مویِ تـو را می بـوسـم

هنر آن نیست که دستی به ضریحِ تـو رسـد
هنر آن اســت که من بوی تـو را می بـوسم

خانـه کرده است پرسـتو سرِ گلدسـته یِ تو
هـشتـمین حسِ پرسـتویِ تـو را مـی بـوسم

دشـمنـم گر که مـشرّف به ضـریحِ تــو شـود
دشـمن آمــده از ســوی تـــو را مـی بــوسـم

نه ضـریحِ حـرمت، بلکه من از شـدّتِ عـشق
قــــدمِ رهــگـــذرِ کـــویِ تــو را مـی بــوسـم

ســال هـا در عــوضِ مـکّــه و اعـمالِ طواف
حـجـر المـشـهدِ آهــویِ تــو را مــی بــوسـم

علیجان سلیمانی (جیرفت)
جشنواره شعر رضوی

شعر میلاد امام رضا علیه السلام -پدر و مادرم به قربانش

آفرینش تن است و او جانش
پدر و مادرم به قربانش
چشم حور و ملک به ماه‌ رخش
دست جن ‌و بشر به دامانش
می‌زند بوسه موسیِ جعفر
بر سراپای همچو قرآنش
گوهر هفت ‌بحر نور است این
که بوَد چار درّ غلطانش
پورموسی که بحر عرض ادب
آید از طور، پور عمرانش
ملک هستی بوَد مدینه ی او
قلب امکان بوَد خراسانش
پی عرض سلام از دل کوه
سنگ آید به سوی ایوانش
می‌گریزد شتـر ز قربانگاه
تا که آرد بر این مزار پناه
*****
بوی ریحان عطر و عود آید
روح توحید در وجود آمد
گوش جان را به لحن جبراییل
برهمه خلق این سرود آمد
که جمال خدا تجسّم یافت
غیب درکسوت شهود آمد
با طلوع مه جمال رضا
هرچه پیدا نبود و بود آمد
ماه احمد به دامن نجمه
با جمال خدا فرود آمد
ذات خالق به خویش تحسین کرد
خلقت آن لحظه درسجود آمد
عید میلاد ضامن آهوست
که به وی از خدا درود آمد
مرحبا نجمه احمد آوردی
هم علی هم محمّد آوردی
*****
به چنین ماه‌ و منظرش صلوات
به جمال منورش صلوات
نجمه آورده جان پاکی را
که به جسم مطهرش صلوات
هم ز خالق سلام بر پدرش
هم زخلقت به ‌مادرش صلوات
هم به ریحانه‌اش جواد درود
هم به معصومه خواهرش صلوات
هم ز پیغمبران سلامش باد
هم ز آل پیمبرش صلوات
هم به ‌آن هفت‌ یم ‌‌که‌ دُرّش اوست
هم به آن چارگوهرش صلوات
هم حسین و حسن ثناگویش
هم ز زهرا و حیدرش صلوات
عقل در شرح و وصف او مانده
مصطفـی پـاره تنش خوانـده

*****
جلوه ی ابتدا امام رضاست
حسن غیب خدا امام رضاست
گشته دینش به نزد حق کامل
هر که را مقتدا امام رضاست
هم خداوندی‌اش به ملک خدا
هم رفیق گدا امام رضاست
آنکه روز جزا سه بار زند
زائرش را صدا امام رضاست
آنکه آنی ز مهربانی خویش
نیست از ما جدا امام رضاست
آنکه با زائرین خود پیمان
بسته از ابتدا امام رضاست
بعد موسی سفینه ی دین را
به خدا ناخدا امام رضاست
هر که باشد عقیده جز اینش
کفر محض است تا ابد دینش
*****
ای ملایک کبوتر حرمت
چشم آدم به گندم کرمت
نه خراسان فقط،که ملک خداست
عالمی زیر سایه ی علمت
تو مسیحای آل فاطمه‌ای
که مسیحا دمد ز فیض دمت
حرم قدس کبریا گردید
به خراسان رسید تا قدمت
قاتلت را نمی‌کنی نومید
به جوادت اگر دهد قسمت
همه ی زندگانی‌ام این است
که دهم جان به‌ گوشه ی حرمت
هم ملک زائر تو، هم انسان
هم عرب سائلند، هم عجمت
هر که یک بار بر تو آرد رو
تو سه نوبت کنی زیارت او
*****
تو ولی خدای منانی
تو به کل وجود سلطانی
تو کلام خدا به نطق کلیم
تو به درد مسیح درمانی
بس که آقا و مهربان استی
ضامن آهوی بیابانی
ما همه قطره‌ایم و تو دریا
ما همه تشنه و تو بارانی
به خدا ای چراغ ‌و چشم نبی
که تو چشم و چراغ ایرانی
هر دلی برتو یک خراسان است
گرچه خود در دل خراسانی
کس نداند غریب طوس تو را
که تو خود ضامن غریبانی
من به کویت پناه آوردم
عـوض گـل، گناه آوردم
*****
سیدی هر چه بودم و هستم
به ضریح تو دست دل بستم
تو رئوفی و من زمین‌خورده
تو بلندی و من همه پستم
بس که بگرفته‌اید تحویلم
فکر کردم که از شما هستم
عهد بستم دگر گنه نکنم
باز هم عهد خویش بشکستم
عوض آنکه دست رد بزنی
باز بگرفتی از کرم دستم
روز اول اجازه‌ام دادید
بر شما خانواده پیوستم
آتش ار سوزدم نمی‌فهمم
بس که از کوثر تو سرمستم
نگـذاری برنـد در نـارم
به همه گفته‌ام رضا دارم
*****

ای سرم خاک پای زائر تو
وی به جانم بلای زائر تو
دل همسایگان مشهدی‌ات
گشته زائرسرای زائر تو
التماس دعای خسته‌دلان
در هوای دعای زائر تو
کاش بودی هزارها حاجت
تا بریزم به پای زائر تو
بنشینم کنار جاده ی طوس
بلکه گردم گدای زائر تو
از ثنای تو عاجزم، لطفی
که بگویم ثنای زائر تو
بیشتر از هزار حج باشد
روز محشر، جزای زائر تو
زائر توست ای تمام حسین
برتـر از زائـر امـام حسین
*****
طوس سینا و صحن تو همه طور
کعبه آرد طوافت از ره دور
زائرین تو «حجّهُم مقبول»
رهروان تو «سعیهم مشکور»
گشته درموج یک جهان طوفان
حرم قدس تو سفینه ی نور
من آلوده و رفاقت تو
این رفاقت چگونه آید جور؟
همه در حیرتم چگونه مرا
طلبیدی ز رأفتت به حضور؟
من گنهکار و تو امام رئوف
تو سلیمان و من سراپا مور
این گناه فزون و آن رأفت
کاش می‌گشتم از جمالت کور
چه کنم رأفتت به من رو داد
پـدر و مـادرم فـدایت بـاد
*****
گر عذابم هزار بار دهند
به که دور از توأم قرار دهند
چه شود خادمان دربارت
گر مرا هم ز لطف بار دهند؟
چه شود بر لبان تشنه ی من
فیض یک بوسه زین مزار دهند؟
دوست دارم که دور مرقد تو
زائرینت مرا فشار دهند
گوش جانم شنید خیل ملک
در حریم تو این شعار دهند
که در اینجا برات آزادی
هدیه بر هر گناهکار دهند
صورتت را بر این حرم بگذار
تا نجاتت ز قعر نار دهند
حرف جنّت بود گناه اینجا
از رضا جز رضا مخواه اینجا
*****
بی‌پناهم، پناه آوردم
ناله و اشک و آه آوردم
با وجود سفیدیِ مویم
بر تو روی سیاه آوردم
پر کاهی نداشتم با خود
حال، کوه گناه آوردم
به کسی چه که من گنهکارم
به امامم پناه آوردم
بار عصیان به پشت خود دارم
رو بر این بارگاه آوردم
خجلم از تو یا امام رضا
تیرگی بهر ماه آوردم
نگهی کن به صورتم مولا
گرد عصیان ز راه آوردم
خـار و آلـوده و تهــی‌دستم
هر که‌ام «میثم» شما هستم

شعر میلاد امام رضا علیه السلام، یم توحید! گوهر آوردی

یم توحید! گوهر آوردی

شجر نور! نوبر آوردی

مه ذیقعده! چشم ما روشن

که ز خورشید بهتر آوردی

نجمه ای مادر امام رضا

تو علی یا پیمبر آوردی؟

پسری بهتر از همه پدران

بهر موسی‌بن‌جعفر آوردی

حرم الله را چو بنت اسد

حجت ا… اکبر آوردی

نام فرزند خود علی بگذار

تا ببینند حیدر آوردی

چارده روح پاک را امشب

در یکی پاک‌پیکر آوردی

این پسر مثل مادرش زهراست

پــاره ی پیکـر رسـول خـداست

اشعار کوتاه امام رضایی

ما را کرمش داد ز هر قصه نجات
بر معرفت و مرام سلطان صلوات

 

 

خواهم به جوانی ز خدا عمرت دراز
تا پیر شوم، پیر غلامت گردم

 

دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید

 

بیمارم و از دوست شفا می‌خواهم
از اهل کرم لطف و عطا می‌خواهم
مشهد برسم کنار هر گلدسته
هر چیز  ندارم از رضا می‌خواهم
اشعار کوتاه امام رضایی

باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

 

کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها

باز از دوریت افتاده به کارم گره ها

 

ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم

پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم

برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم

زود ما را برسانید به مشهد به حرم

 

مست از آنیم که از باده به خم آمده ایم

ما سفارش شده ایم، از ره قم آمده ایم

 

یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست

پس از این فاصله تا طوس دویدن زیباست

پا برهنه شدن و جامه دریدن زیباست

بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست

 

پیچش قافله ی ما که به سوی نور است

رگه ای در دل فیروزه ی نیشابور است

 

چه خبر در حرم ضامن آهو شده است؟

صحن ها بیشتر از پیش چه خوش بو شده است

طرف پنجره فولاد هیاهو شده است

باز یک چشمه از آن لطف و کرم رو شده است

 

مادری گریه کنان ذکر رضا می گیرد

دست و پای فلجی باز شفا می گیرد

 

با شفا از تو، چه زیبا شده بیمار شدن

به تو وابسته شدن با تو گرفتار شدن

کار من هست فقط گرمی بازار شدن

گر چه در باور من نیست خریدار شدن…

 

یوسفم باش، بدون تو کجا برگردم؟

من برایت دو سه تا بیت کلاف آوردم

 

تو خودت خواسته ای دار و ندارم باشی

کاش لطفی کنی و آخر کارم باشی

مرد سلمانی تو باشم و یارم باشی

لحظه ی مرگ بیایی و کنارم باشی

 

قول دادی به همه پس به خدا می آیی

هر که یک بار بیاید تو سه جا می آیی

 

مجید تال

?ثامن کتاب

www.samenketab.ir

 

 

در جنت قم عطر خراسان تو داریم

امشب که غم شام غریبان تو داریم
چشم کرم از سفره احسان تو داریم

دل را همه بر پنجره فولاد تو بستیم
نور بصر از گنبد و ایوان تو داریم

با کاسه دل بر سر راه تو نشستیم
ما خیل گدا، چشم به دستان تو داریم

لب های تو خشکند چونان جد غریبت
در سینه عزای لب عطشان تو داریم

در حجره‌ی دربسته خود فکر جوادی
ما هم هوس دیدن مهمان تو داریم

دوریم اگر از مشهد تو از تو چه پنهان
در جنت قم عطر خراسان تو داریم

بر خوان کریمانه معصومه (س) نشستیم
یا فاطمه (س) ما دست به دامان تو داریم

یا حضرت معصومه (س) سرت باد سلامت
ما بعد رضا (ع) گوش به فرمان تو داریم

گاهی دل تو مشهد و گاهی به مدینه است
ما نیز خبر از غم پنهان تو داریم

تا آمدن منتقم ضربه و سیلی
دیده به ره یوسف کنعان تو داریم

عباس احمدی

زمین کارزار ما تل‌آویو است، تهران نه

یکایک سر شکست آن روز، امّا عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشه‌ی مردم، غم نان نه

شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید، امّا بر خراسان نه

کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یک‌دل ما را، پشیمان نه

سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه

یکی فریاد می‌زد شرم تان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه

یکی فریاد سرمی‌داد بر پیکر سری دارم
که آن را می‌سپارم دست تیغ و بر گریبان نه

برای او که کشتن را صلاح خویش می‌داند
تفاوت می‌کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه

دیانت بر سیاست چیره شد، آری، جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!

کلاه پهلوی هم کم‌کم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آن‌ها کلاه زورگویان، نه!

گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی این بار جمع ما پریشان، نه!

به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم “آری”
به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: “نه”

کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما می‌شود تحریم، کتمان نه

دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تل‌آویو است، تهران نه

محمدحسین ملکیان

عاشقی با اگر و شاید و اما نشود

عشق رسوایی محض است که حاشا نشود
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود

شرط اول قدم آن است که نوکر باشیم
هر کسی در به در خانه ی مولا نشود

دیر اگر راه بیافتیم، به یوسف نرسیم
سر بازار کسی منتظر ما نشود

لذت عشق به این حس بلا تکلیفی ست
لطف تو شامل حالم بشود یا نشود؟

هر قدر هم بشود دور ضریح تو شلوغ
من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود

بین زوار که باشم به تو نزدیکترم
قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود

امن تر از حرمت نیست، همان بهتر که
کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود

بهتر این است که عاشق دم پابوسی تو
نفس آخر خود را بکشد پا نشود

من دخیل دل خود را به تو طوری بستم
که به این راحتی آقا گره اش وا نشود

بارها حاجتی آورده ام و هر بارش
پاسخی آمده از سمت تو، الّا: نشود!

امتحان کردم و دیدم که میان حرمت
هیچ ذکری قسم حضرت زهرا نشود

آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کشت
عاشقی با اگر و شاید و اما نشو

محمد رسولی

عاقبت بر پنجره فولاد تو رو می‌زنند

مثل عشاقی که هر‌ ساعت دم از “او” می‌زنند
در حرم آیینهها بانگ هوالهو می‌زنند

روی یوسفها کجا و روی سلطان رئوف
از قضا این بار با هم دلبران مو می‌زنند

بعد یک ساعت نشستن با تو دانای عرب
رومیان لبخند بر علم ارسطو می‌زنند

در صف میزان، کبوترهای مشهد می‌رسند
سنگ عفوت را به شاهین ترازو می‌زنند

فرشبافان در پی کسب ضمانت نامهات
نقشه‌ی قالیچهها را طرح آهو می‌زنند

وه چه تصویری‌ست هر شب آبشاران بهشت
روبروی حوض گوهرشاد زانو می‌زنند

هر سحر کوه گناهان را که می‌ریزد زمین
خادمانت مثل کاه از صحن جارو می‌زنند

خسته از درهای بسته دستهای نا امید
عاقبت بر پنجره فولاد تو رو می‌زنند

میلاد حسنی

ما را قبول کن

در گوشه‌ای ز صحن تو قلبم نشسته است
دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است

چون دشت‌های تشنه در این آستان قدس
در انتظار ابر عنایت نشسته است

چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب!
ما را قبول کن که دل ما شکسته است

فوج کبوتران تو آموخت عشق را
پرواز نور در حرمت دسته دسته است

دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک
دیگر امید ما ز دو عالم گسسته است

می‌آید از تراکم عالم به این دیار
قلبی که از تزاحم اندوه خسته است

غلامرضا شکوهی

نامم اگر غلام رضا هست

مضمون بکر غیر تو پیدا نمی کنم
جز مدح دوست، لب به سخن وا نمی کنم

معنای پاک اسم تو در هیچ واژه نیست
من با پیاله دست به دریا نمی کنم

در وصف آستین سخن را به هیچ روی
صد سینه حرف دارم و بالا نمی کنم

من ذرّه ام که خانه ی خورشید خویش را
از هیچ کس به جز تو تقاضا نمی کنم

ای گنبد همیشه مطهّر به عطر اشک
جز در حریم کوی تو مأوا نمی کنم

در آستان بخشش تو چون حضور شمع
جز با سرشک و شعله مدارا نمی کنم

آن قدر سربلند بر ایوان نشسته ای
کز دور هم به جز تو تماشا نمی کنم

پیش تو دست مثل علف می زنم به خاک
چون سرو، سر به سوی ثریّا نمی کنم

نامم اگر غلام رضا هست، خویش را
با نردبان اسم تو بالا نمی کنم

غلامرضا شکوهی

از غم صیاد می‌گویند آهوها

ای سلام گرم خورشید از فراسوها به تو
شب پناه آورده با انبوه شب‌بوها به تو

بغض خود را ابرها پیش تو خالی می‌کنند
از غم صیاد می‌گویند آهوها به تو

ای ضریحت عشق! از هر لذتی شیرین‌تر است
لحظه‌ای که می‌رسد دست النگوها به تو

چون کبوتر دست برمی‌داشتند از رسم کوچ
فکر می‌کردند اگر روزی پرستوها به تو

نسخه‌ی درماندگان است آب سقاخانه‌ات
ای که دارد بستگی تأثیر داروها به تو

نغمه‌ی نقاره یک سو، یک طرف هوهوی باد
من دلم را داده‌ام در این هیاهوها به تو

سیده تکتم حسینی

زیارت را نمی فهمم

به ظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمم
من بیچاره لطف آشکارت را نمی فهمم

تو از من بیشتر مشتاق دیداری و من حتی
به دل افتادن گاه و گدارت را نمی فهمم

زیارت نامه می خوانم  دلم از نور لبریز است
“اگر چه گاه معنای عبارت را نمی فهمم”

تو پرواز مرا در اوج می خواهی و می دانی
من از بس در قفس بودم اسارت را نمی فهمم

به جای غربت تو ازدحام صحن را دیدم
غریبی آه درد بی شمارت را نمی فهمم
::
به هر زائر سه جا سر می زنی-دلگرمی ام این است-
زیارت نه ولی قول و قرارت را که می فهمم

حسین عباسپور

⚘ثامن کتاب

www.samenketab.ir

 

 

اشعار مناجات با امام رضا علیه السلام – محمد قاجار ( زائر)

اشعار مناجات با امام رضا علیه السلام – محمد قاجار ( زائر)

خوشا به حال هر آنکس که مبتلای رضاست
تمام دار و ندار من از دعای رضاست

صفای صحن و حیاط و رواق را عشق است
کنار پنجره فولاد، کربلای رضاست

کجا به غیر سرایش ادب کنم وقتی
که پادشاه جهان سائل و گدای رضاست

قسم به نغمهٔ نقاره و صدای اذان
دلم مجاور آن گنبدِ طلای رضاست

مریض بستر عشقم، شفا نمی خواهم
که مرهم دلم از نسخه و دوای رضاست

در این معامله سودِ زیاد بردم من
حرم برای دل من، دلم برای رضاست

بگو به خادمِ آقا، مرا صدا نکند
که خواب راحت من روی فرشهای رضاست