اطـلاعیه بـروزرسانی و تـخفیف هـای ویژه سـایت :

امام حسین علیه السلام

دعای یا قدیم الاحسان بحق الحسین به چه معناست؟

*🤲 دعای یا قدیم الاحسان بحق الحسین به چه معناست؟*

تعبیر «قدیم الإحسان»، از اوصاف الهی و خطاب به خداوند است؛ یعنی ای کسی که از قدیم و از ازل (یعنی همیشه و دائمی) نسبت به بندگانت احسان داشته ای. «بحق الحسین» نیز نوعی واسطه قرار دادن مقام و منزلت امام حسین (علیه السلام) است.

 

🔹در واقع در این عبارت «یا قدیم الإحسان بحق الحسین»، دعا کننده، خداوند متعال را به حق و به جایگاه امام حسین (علیه السلام) قسم می دهد تا به او عنایت فرموده و دعایش را مستجاب فرماید؛ همان توسل به امام حسین (علیه السلام) در درگاه الهی است.

این داستان واقعی بسیار زیبا و منقلب کننده است حتماً بخوانید و التماس دعاء* اگه هوای امام حسین رو کردید یادی از من هم بکنید…التماس دعا

این داستان واقعی بسیار زیبا و منقلب کننده است حتماً بخوانید و التماس دعاء* اگه هوای امام حسین رو کردید یادی از من هم بکنید…التماس دعا

یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربلا بودو300 مرتبه به کربلا مشرف شده بود ، تعریف می‌کرد:

سال1396 شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند.
تعدادی از زائران به من گفتند:
تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد،
آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند،
گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و
مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن
گوی سبقت را از غربی‌ها.. ربوده اند…

همینطور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی
به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند.
وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه می‌خورد.
وقتی به ما رسیدند گفتند:
کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟
من که توقع این سوال را نداشتم گفتم:
بله، چطور مگه؟
آنها با خوشحالی گفتند:
اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم.

من که بعد از حدود 300بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال اینگونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی بعلت اینکه زائر حضرت بودند،
به آنها خوش آمد گفتم.
بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند
من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از
پرواز شروع کردم اصطلاحا به
امر به معروف و نهی از منکر،
(یعنی به درب می‌گفتم که دیوار بشنود)

می‌گفتم این مکان‌های مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند
و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند،
اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود
با حالت ناراحتی و بی‌اعتنایی به من فهماند
که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست.

به نجف اشرف رسیدیم
من هم در زمان‌های گوناگون می‌گفتم
که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی می‌کرد.

تـااینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم
و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛
پدر آن دختر پیش من آمد و گفت:

حاصل زندگی من و همسرم همین یک دختر است
که پزشک اطفال است،شاید بخاطر عدم توجه ما،
او فقط در درس و شغلش موفق شده
و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمی‌داند!
ما تصمیم گرفتیم
او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم
بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما
طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی
برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند،
چون آرزوی هر پدر و مادری
عاقبت بخیری فرزندش می‌باشد.

دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده
تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات
نمی‌داند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت می‌کنید، او به اتاق می آید دائم می‌گوید:
منظور حاج آقا فقط من هستم!
چون فقط در این کاروان منم که
سر و وضعم اینگونه است.
ما از شما می‌خواهیم که رعایت حال ما و
دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید.

گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را
برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت
علیهم السلام شکسته نشـود.
گفتگوی ما تمام شد،
و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم.

صبح روز اول که در کربلا بودیم به لابی هتل آمده
و دیدم خانمی
با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل

منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد.
وقتی دید من با تعجب او را نگاه می‌کنم گفت:

ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بی‌حجاب
چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم
اجازه دهید عبایتان را بشویم.

من که شوکه شده بودم گفتم:
اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت
امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید
هم پزشک؛ در شأن شما نیست که
عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم.

درحالیکه گریه می‌کرد از من خواهش کرد
که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه
کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود.
به او گفتم تا نگویی چه شده من نمی‌گذارم..

باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم
من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا
ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم.
حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند:
دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمی‌تواند به این مکان بیاید. حرف‌هایی که مدیر کاروان می‌زد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری می‌شد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی.
و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی،
طفل مریضی دارم می‌خواهم درمانش کنی.

او در حالیکه گریه می‌کرد می گفت:
حضرت طبیب همه عالم هستند…
ولی به من فرمودند دنبال من بیا…

بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و
وارد اتاق دیگری شدیم، روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که مثل قرص ماه می‌درخشید
و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود.
حضرت فرمودند: پسرم را درمان کن.

(خانم دکتر در حالیکه بشدت گریه می‌کرد، سؤال کرد:
حاج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزند ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟)

من که بغض گلویم را گرفته بود گفتم:
بله، ولی این سؤال‌ها را نپرس…
ایـن‌ها روضه‌های سوزناکی است
که جگر انسان را کباب می‌کند.

اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره
پرسید: چرا تیر 3شعبه به گلوی این طفل زدند؟?
گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید
و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید
و سیراب کنید.

خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق
گریه می‌کرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست
آب دادن به طفل 6ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان،
با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ می‌دهند؟!
حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که
حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!!
و بلند بلند گریه می کرد…

به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران می‌گفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم… من قلبم و روحم در کربلاست…
بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد.

بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم،
روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکس‌ها و نوشته‌هایی
بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود.

آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند.

با خوش‌رویی ار من پذیرایی کرد و گفت:
باور نمی‌کنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم،
امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم
اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول
درد و مرض اطفال را تشخیص می‌دهم
و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمی‌فرستم
و با اولین نسخه مریض‌ها خوب می‌شوند،
فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام

?کتاب خروش خدا صفحه 83?
علیرضا ثبتی گجوان

?خدایا به خون گلوی حضرت علی اصغر علیه السلام،
خون آن مظلومی که به فرموده امام صادق علیه السلام
“اگر یک قطره از آن بر روی زمین ریخته می شد،
خداوند قهار بساط زمین و آسمان را جمع می کرد”
قَسَمت می‌دهیم
آخرین خلیفه و جانشینت را
بدون وقوع علائم حتمی در عالم،
ظاهر بفرما آمین یا رب العالمین…

یاعلی حیدر مددی: به رسم هر روز صبح باسلام بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم

یاعلی حیدر مددی:
به رسم هر روز صبح باسلام
بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم

❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
✳✳✳✳✳✳✳

صلوات خاصه امام رضا:

اللهم صلی علیٰ علیِ بْنِ موسَی الرِضَا المرتضیٰ
الاِمامِ اتَّقیِ النَّقی و حُجَّتکَ عَلیٰ مَنْ فَوقِ الاَرض و مَن تَحتَ الثَّریٰ الصِّدیقِ الشَّهید صَلاهً کَثیرهً تامَّهً زاکیهً مُتَواصِلهً مُتَواتِرَهً مُتَرادِفاً کَأَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلیٰ أَحَدٍ مِن اَوْلیائِک
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
سلام به بی بی دوعالم …..
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَهِ فاطِمَهَ الزَّکِیَّهِ
حَبیبَهِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى
انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ
اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها
وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّهِ الْهُدى
وَحَلیلَهَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَهَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها
وَعَلى اُمِّها صَلوهً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبی‌ها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَهِ اَفْضَلَ التَّحِیَّهِ وَالسَّلامِ.
(اللَّهُمَ‏ عَجِّلْ‏ فَرَجَ وَلِیِّکَ وَ ابْنَ وَلِیِّکَ وَ اجْعَلْ فَرَجَنَا مَعَ فَرَجِهِمْ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ)»
❇❇❇❇❇❇

ویژه نامه ولادت امام حسین علیه السلام

 شخصیت حسین بن على (ع) آنچنان بلند و پر شکوه بود که وقتى با برادرش امام مجتبى (ع)، پیاده به کعبه مى ‏رفتند، همه‏ ى بزرگان و شخصیت‏هاى اسلامى به احترامشان از مرکب پیاده شده، همراه آنان راه پیمودند. 

 

 احترامى که جامعه براى حسین (ع) قائل بود بدان جهت بود که او با مردم زندگى مى ‏کرد ـ از مردم و معاشرتشان کناره نمى ‏جست ـ با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود و بالاتر از همه ایمان بى تزلزل او به خداوند او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود.

 

 و گرنه، او نه کاخ‏ هاى مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ ؛ و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمى‏ بستند و حرم رسول الله (ص) را براى او خلوت نمى‏ کردند …این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعى اوست، بخوانیم:

 

 روزى از محلى عبور مى ‏فرمود، عده ‏اى از فقرا بر عباهاى پهن شده اشان نشسته بودند و نان پاره‏هاى خشکى مى‏ خوردند، امام حسین (ع) مى ‏گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت، نشست و تناول فرمود و آنگاه بیان داشت:

 

 ان الله لا یحب المتکبرین. 

 خداوند متکبران را دوست نمى‏ دارد.

 

 سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا اجابت کنید. آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند، حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند،  و بدین ترتیب پذیرایى گرمى از آنان به عمل آمد و نیز درس تواضع و انسان دوستى را با عمل خویش به جامعه آموخت.

 

 علائلى در کتاب «سمو المعنى» مى‏نویسد: ما در تاریخ انسان به مردان بزرگى برخورد مى‏ کنیم که هر کدام در جبهه و جهتى عظمت و بزرگى خویش را جهانگیر ساخته‏ اند یکى در شجاعت، دیگرى در زهد، آن دیگر در سخاوت، و…اما شکوه و بزرگى امام حسین (ع) حجم عظیمى است که ابعاد بى نهایتش هر یک مشخص کننده‏ ى یک عظمت فراز تاریخ است، گویا او جامع همه ‏ى والایی ها و فرازمندی هاست. 

 

 آرى مردى که وارث بى کرانگى نبوت محمدى است، مردى که وارث عظمت عدل و مروت پدرى چون حضرت على (ع) است و وارث جلال و درخشندگى فضیلت مادرى چون حضرت فاطمه (ع) است، چگونه نمونه‏ ى برتر و والاى عظمت انسان و نشانه‏ ى آشکار فضیلت‏هاى خدایى نباشد.

 

 درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم.

 

 امام حسین (ع) و حکایت زیستنش و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه‏ ى یک بزرگ مرد تاریخ را براى ما مجسم مى‏ سازد، بلکه او با همه‏ى خویشتن، آیینه‏ى تمام نماى فضیلت‏ ها، بزرگ منشى‏ ها، فداکاری ها، جان بازى‏ها، خداخواهى‏ ها و خداجویى ‏ها مى ‏باشد، او به تنهایى مى ‏تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را ضامن گردد.

 

 بودن و رفتنش، معنویت و فضیلت‏هاى انسان را ارجمند نمود.

چهل سخن گهربار از امام حسین علیه السلام

چهل سخن گهربار از امام حسین علیه السلام

•••••••••••••••••••••••••

1- قال َحُسَیْنِ بن علىّعلیه السلام:

إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَهً فَتِلْکَ عِبادَهُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَهً فَتِلْکَ عِبادَهُ الْعَبْیدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَهٌ الْأحْرارِ، وَ هِیَ أفْضَلُ الْعِبادَهِ. [1]

حضرت امام حسین علیه السلام فرمود: همانا عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى کنند که آن یک معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اى دیگر از روى ترس خداوند را عبادت و ستایش مى کنند که همانند عبادت و اطاعت نوکر از ارباب باشد و طائفه اى هم به عنوان شکر و سپاس از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى نمایند; و این نوع، عبادت آزادگان است که بهترین عبادات مى باشد.

•••••••••••••••••••••••••

2- قال َعلیه السلام: إنَّ أجْوَدَ النّاسِ مَنْ أعْطى مَنْ لا یَرْجُوهُ، وَ إنَّ أعْفَى النّاسِ مَنْ عَفى عَنْ قُدْرَه، وَ إنَّ أَوْصَلَ النّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ. [2]

فرمود: همانا سخاوتمندترین مردم آن کسى است که کمک نماید به کسى که امیدى به وى نداشته است. و بخشنده ترین افراد آن شخصى است که ـ نسبت به ظلم دیگرى با آن که توان انتقام دارد ـ گذشت نماید. صله رحم کننده ترین مردم و دید و بازدید کننده نسبت به خویشان، آن کسى ست که صله رحم نماید با کسى که با او قطع رابطه کرده است.

•••••••••••••••••••••••••

3- قیلَ: مَا الْفَضْلُ؟ قالَ علیه السلام: مُلْکُ اللِّسانِ، وَ بَذْلُ الاْحْسانِ، قیلَ: فَمَا النَّقْصُ؟ قالَ: التَّکَلُّفُ لِما لا یُعنیکَ.[3]

از حضرت سؤال شد کرامت و فضیلت انسان در چیست؟

در پاسخ فرمود: کنترل و در اختیار داشتن زبان و سخاوت داشتن، سؤال شد نقص انسان در چیست؟ فرمود: خود را وا داشتن بر آنچه که مفید و سودمند نباشد.

•••••••••••••••••••••••••

4- قالَ علیه السلام: النّاسُ عَبیدُالدُّنْیا، وَ الدّینُ لَعِبٌ عَلى ألْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ، فَإذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّیّانُونَ.[4]

فرمود: افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و براى إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند ـ و سنگ اسلام را به سینه مى زنند ـ  پس اگر بلائى همانند خطر ـ مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیّت، … ـ انسان را تهدید کند، خواهى دید که دین داران واقعى کمیاب خواهند شد.

•••••••••••••••••••••••••

5- قال َعلیه السلام: إنَّ الْمُؤْمِنَ لا یُسىءُ وَ لا یَعْتَذِرُ، وَ الْمُنافِقُ کُلَّ یَوْم یُسىءُ وَ یَعْتَذِرُ.[5]

ضمن فرمایشى فرمود: همانا شخص مؤمن خلاف و کار زشت انجام نمى دهد و عذرخواهى هم نمى کند. ولى فرد منافق هر روز مرتکب خلاف و کارهاى زشت مى گردد و همیشه عذرخواهى مى نماید.

•••••••••••••••••••••••••

6- قالَ علیه السلام: إعْمَلْ عَمَلَ رَجُل یَعْلَمُ أنّه مأخُوذٌ بِالاْجْرامِ، مُجْزى بِالاْحْسانِ.[6]

فرمود: کارها و أمور خود را همانند کسى تنظیم کن و انجام ده که مى داند و مطمئن است که در صورت خلاف تحت تعقیب قرار مى گیرد و مجازات خواهد شد. و در صورتى که کارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت.

•••••••••••••••••••••••••

7- قالَ علیه السلام: عِباداللهِ! لا تَشْتَغِلُوا بِالدُّنْیا، فَإنَّ الْقَبْرَ بَیْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْعُلُوا.[7]

فرمود: اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا ـ و تجمّلات آن ـ قرار ندهید که همانا قبر، خانه اى است که تنها عمل ـ صالح ـ در آن مفید و نجات بخش مى باشد، پس مواظب باشید که غفلت نکنید.

•••••••••••••••••••••••••

8- قالَ علیه السلام: لا تَقُولَنَّ فى أخیکَ الْمُؤمِنِ إذا تَوارى عَنْکَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ أنْ یَقُولَ فیکَ إذا تَوارَیْتَ عَنْهُ.[8]

فرمود: سخنى ـ که ناراحت کننده باشد ـ پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن که دوست داشته باشى که همان سخن پشت سر خودت گفته شود.

•••••••••••••••••••••••••

9- قالَ علیه السلام: یا بُنَىَّ! إیّاکَ وَظُلْمَ مَنْ لایَجِدُ عَلَیْکَ ناصِراً إلاّ اللهَ.[9]

فرمود: بپرهیز از ظلم و آزار رساندن نسبت به کسى که یاورى غیر از خداوند متعال نمى یابد.

•••••••••••••••••••••••••

10- قال َعلیه السلام: إنّی لا أری الْمَوْتَ إلاّ سَعادَه، وَ لاَ الْحَیاهَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَماً.[10]

فرمود: به درستى که من از مرگ نمى هراسم و آن را جز سعادت نمى بینم; و زندگى با ستمگران و ظالمان را عار و ننگ مى شناسم.

•••••••••••••••••••••••••

11- قال َعلیه السلام: مَنْ لَبِسَ ثَوْباً یُشْهِرُهُ کَساهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ ثَوْباً مِنَ النّارِ.[11]

فرمود: هرکس لباس شهرت – و انگشت نما از هر جهت – بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسى از آتش مى پوشاند.

•••••••••••••••••••••••••

12- قالَ علیه السلام: أنَا قَتیلُ الْعَبَرَهِ، لایَذْکُرُنى مُؤْمِنٌ إلاّ اِسْتَعْبَرَ.[12]

فرمود: من کشته گریه ها و اشک ها هستم، هیچ مؤمنى مرا یاد نمى کند مگر آن که عبرت گرفته و اشک هایش جارى خواهد شد.

•••••••••••••••••••••••••

13- قال َعلیه السلام: لَوْ شَتَمَنى رَجُلٌ فى هذِهِ الاُْذُنِ، وَ أَوْمى إلىَ الْیُمْنى، وَ اعْتَذَرَ لى فىِ الاُْخْرى لَقَبِلْتُ ذلِکَ مِنْهُ، وَ ذلِکَ أَنَّ أَمیرَ الْمُؤْمِنینَ علیه السلام حَدَّثَنى أَنَّهُ سَمِعَ جَدّى رَسُولَ اللهِ صلى الله علیه وآلهیَقُولُ: لا یَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ یَقْبَلِ الْعُذرَ مِنْ مُحِقٍّ أَوْ مُبْطِل.[13]

فرمود: چنانچه با گوش خود بشنوم که شخصى مرا دشنام مى دهد و سپس معذرت خواهى او را بفهمم، از او مى پذیرم و گذشت مى نمایم، چون که پدرم امیرالمؤمنین علىّ علیه السلام از جدّم رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم روایت نمود: کسى که پوزش و عذرخواهى دیگران را نپذیرد، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد.

•••••••••••••••••••••••••

14- قیلَ لِلْحُسَیْنِ بن علىّعلیه السلام: مَنْ أعْظَمُ النّاسِ قَدْراً؟ قالَ: مَنْ لَمْ یُبالِ الدُّنْیا فى یَدَیْ مَنْ کانَتْ.[14]

از حضرت سؤال شد: با شخصیّت ترین افراد چه کسى است؟ در جواب فرمود: آن کسى است که اهمیّت ندهد که دنیا در دست چه کسى مى باشد.

•••••••••••••••••••••••••

15- قال َعلیه السلام: مَنْ عَبَدَاللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ، آتاهُ اللهُ فَوْقَ أمانیهِ وَ کِفایَتِهِ.[15]

فرمود: هرکس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش نماید; خداى متعال او را به بهترین آرزوهایش مى رساند و امور زندگیش را تأمین مى نماید.

•••••••••••••••••••••••••

16- قالَ علیه السلام: احْذَرُوا کَثْرَهَ الْحَلْفِ، فِإنَّهُ یَحْلِفُ الرَّجُلُ لِعَلَل أرَبَعَ: إمّا لِمَهانَه یَجِدُها فی نَفْسِهِ، تَحُثُّهُ عَلى الضَّراعَهِ إلى تَصْدیقِ النّاسِ إیّاهُ. وَ إمّا لِعَىّ فی الْمَنْطِقِ، فَیَتَّخِذُ الاْیْمانَ حَشْواً وَصِلَهً لِکَلامِهِ. وَ إمّا لِتُهْمَه عَرَفَها مِنَ النّاسِ لَهُ، فَیَرى أَنَّهُمْ لایَقْبَلُونَ قَوْلَهُ إلاّ بِالْیَمینِ. وَ إمّا لاِرْسالِهِ لِسانَهُ مِنْ غَیْرِ تَثْبیت.[16]

فرمود: خود را از قسم و سوگند برهانید که همانا انسان به جهت یکى از چهار علّت سوگند یاد مى کند: در خود احساس سستى و کمبود دارد، به طورى که مردم به او بى اعتماد شده اند، پس براى جلب توجّه مردم که او را تصدیق و تأیید کنند، سوگند مى خورد.

و یا آن که گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است، و مى خواهد با سوگند، سخن خود را تقویت و جبران کند.

و یا در بین مردم متّهم است ـ به دروغ و بى اعتمادى ـ پس مى خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف نماید.

و یا آن که سخنان و گفتارش متزلزل است ـ هر زمان به نوعى سخن مى گوید ـ و زبانش به سوگند عادت کرده است.

•••••••••••••••••••••••••

17- قالَ علیه السلام: أیُّما إثْنَیْنِ جَرى بَیْنَهُما کَلامٌ، فَطَلِبَ أَحَدُهُما رِضَى الاْخَرِ، کانَ سابِقَهُ إلىَ الْجَنّهِ.[17]

فرمود: چنانچه دو نفر با یکدیگر نزاع و اختلاف نمایند و یکى از آن دو نفر، در صلح و آشتى پیشقدم شود، همان شخص سبقت گیرنده، جلوتر از دیگرى به بهشت وارد مى شود.

•••••••••••••••••••••••••

18- قال َعلیه السلام: وَ اعْلَمُوا إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ الله عَلَیْکُمْ، فَلا تَمیلُوا النِّعَمَ فَتَحَوَّلَ نَقِماً.[18]

فرمود: توجّه داشته باشید که احتیاج و مراجعه مردم به شما از نعمت هاى الهى است، پس نسبت به نعمت ها روى، بر نگردانید; وگرنه به نقمت و بلا گرفتار خواهد شد.

•••••••••••••••••••••••••

19- قال َعلیه السلام: یَا ابْنَ آدَم! اُذْکُرْ مَصْرَعَکَ وَ مَضْجَعَکَ بَیْنَ یَدَی اللهِ، تَشْهَدُ جَوارِحُکَ عَلَیْکَ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الْأقْدام.[19]

فرمود: اى فرزند آدم، بیاد آور لحظات مرگ و خواب گاه خود را در قبر، همچنین بیاد آور که در پیشگاه خداوند قرار خواهى گرفت و اعضاء و جوارحت بر علیه تو شهادت خواهند داد، در آن روزى که قدم ها لرزان و لغزان مى باشد.

•••••••••••••••••••••••••

20- قالَ علیه السلام: مُجالَسَهُ أهْلِ الدِّناءَهِ شَرٌّ، وَ مُجالَسَهُ أهْلِ الْفِسْقِ ریبَهٌ.[20]

فرمود: همنشینى با اشخاص پست و رذل سبب شرّ و بد یختى خواهد گشت; و همنشینى و مجالست با معصیت کاران موجب شکّ و بدبینى خواهد شد.

•••••••••••••••••••••••••

21- قالَ علیه السلام: إنَّ اللهَ خَلَقَ الدُّنْیا لِلْبَلاءِ، وَ خَلَقَ أهْلَها لِلْفَناءِ.[21]

فرمود: به درستى که خداوند متعال دنیا ـ و اموال آن ـ را براى آزمایش افراد آفریده است. و همچنین موجودات دنیا را جهت فناء ـ و انتقال از این دنیا به جهانى دیگر ـ آفریده است.

•••••••••••••••••••••••••

22- قالَ علیه السلام: لا یَأمَنُ یوم الْقِیامَهِ إلاّ مَنْ قَدْ خافَ اللهَ فی الدُّنْیا.[22]

فرمود: کسى در روز قیامت از شدائد و أحوال آن در أمان نمى باشد، مگر آن که در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد ـ و اهل گناه و معصیت نگردد ـ .

•••••••••••••••••••••••••

23- قالَ علیه السلام: لِکُلِّ داء دَواءٌ، وَ دَواءُ الذُّنُوبِ الإسْتِغْفارِ.[23]

فرمود: براى هر غم و دردى درمان و دوائى است و جبران و درمان گناه، طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خداوند مى باشد.

•••••••••••••••••••••••••

24- قالَ علیه السلام: مَنْ قَرَءَ آیَهً مِنْ کِتابِ الله عَزَّ وَ جَلَّ فى صَلاتِهِ قائِماً، یُکْتَبُ لَهُ بِکُلِّ حَرْف مِأهُ حَسَنَه.[24]

فرمود: هرکس آیه اى از قرآن را در نمازش تلاوت نماید، خداوند متعال در مقابل هر حرفى از آن یکصد حسنه در نامه اعمالش ثبت مى نماید.

•••••••••••••••••••••••••

25- قال َعلیه السلام: سَبْعَهُ أشْیاء لَمْ تُخْلَقْ فى رَحِم: فَأوّلُها آدَمُعلیه السلام، ثُمَّ حَوّاء، وَ الْغُرابُ، وَ کَبْشُ إبْراهیمعلیه السلام، وَ ناقَهُ اللهِ، وَ عَصا مُوسى علیه السلام، وَ الطَّیْرُالَّذى خَلَقَهُ عیسىَبْنُ مَرْیَم علیهما السلام.[25]

ضمن جواب سؤال هاى پادشاه روم، فرمود: آن هفت موجودى که بدون خلقت در رحم مادر، آفریده شده اند، عبارتند از: حضرت آدم علیه السلام و همسرش حوّاء. و کلاغى که براى راهنمائى دفن هابیل آمد. و گوسفندى که براى قربانى، به جاى حضرت اسماعیلعلیه السلام آمد. و شترى که خداوند براى پیامبرش، حضرت صالح فرستاد.
و عصاى حضرت موسى علیه السلام. و هفتمین موجود آن پرنده اى بود که توسّط حضرت عیسى علیه السلام آفریده شد.

•••••••••••••••••••••••••

26- قالَ علیه السلام: إنَّ اَعْمالَ هذِهِ الاُْمَّهِ ما مِنْ صَباح إلاّ و تُعْرَضُ عَلَى اللهِ تَعالى.[26]

فرمود: همانا ـ نامه کردار و ـ أعمال این امّت، در هر صبحگاه بر خداوند متعال عرضه مى گردد.

•••••••••••••••••••••••••

27- قالَ علیه السلام: إجْتَنِبُوا الْغِشْیانَ فی اللَّیْلَهِ الَّتى تُریدُون فیها السَّفَرَ، فإنَّ مَنْ فَعَلَ ذلِکَ، ثُمَّ رُزِقَ وَلَدٌ کانَ جَوّالَهً.[27]

فرمود: در آن شبى که قصد مسافرت دارید، با همسر خود زناشوئى نکنید، که چنانچه عمل زناشوئى انجام گردد و در آن زمان فرزندى منعقد شود، بسیار متحرّک و افکارش مغشوش مى باشد.

•••••••••••••••••••••••••

28- قالَ علیه السلام: الرّکْنُ الْیَمانی بابٌ مِنْ أبْوابِ الْجَنَّهِ، لَمْ یَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ، وَ إنَّ ما بَیْنَ الرُّکْنَیْنِ ـ الأسْوَد وَ الْیَمانی ـ مَلَکٌ یُدْعى هُجَیْرٌ، یُؤَمِّنُ عَلى دُعاءِالْمُؤْمِنینَ.[28]

فرمود: رُکن یَمانىِ کعبه الهى، دربى از درب هاى بهشت است و مابین رکن یمانى و حجرالأسود ملک و فرشته اى است که براى استجابت دعاى مؤمنین آمّین مى گوید.

•••••••••••••••••••••••••

29- قالَ علیه السلام: إنَّ الْغِنى وَ اْلِعزَّ خَرَجا یَجُولانِ، فَلَقیا التَّوَکُلَّ فَاسْتَوْطَنا.[29]

فرمود: عزّت و بى نیازى ـ هر دو ـ شتاب زده به دنبال پناهگاهى مى دویدند، چون به توکّل برخورد کردند، آرامش پیدا نموده و آن را پناهگاه خود قرار دادند.

•••••••••••••••••••••••••

30- قالَ علیه السلام: مَنْ نَفَّسَ کُرْبَهَ مُؤْمِن، فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ کَرْبَ الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ.[30]

فرمود: هرکس گره اى از مشکلات مؤمنى باز کند و مشکلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشکلات دنیا و آخرت او را اصلاح مى نماید.

•••••••••••••••••••••••••

31- قالَ علیه السلام: مَنْ والانا فَلِجَدّى صلى الله علیه وآله وسلم والى، وَ مَنْ عادانا فَلِجَدّى عادى.[31]

فرمود: هر که ما را دوست بدارد و پیرو ما باشد، پس دوستى و محبّتش به جهت جدّم رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم مى باشد. و هرکس با ما دشمن و کینه توز باشد، پس دشمنى و مخالفت او به جهت جدّم رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم خواهد بود.

•••••••••••••••••••••••••

32- قال َعلیه السلام: یَا ابْنَ آدَمَ! أُذْکُرْ مَصارِعَ آبائِکَ وَ أبْنائِکَ، کَیْفَ کانُوا، وَ حَیْثُ حَلّوُا، وَ کَأَنَّکَ عَنْ قَلیل قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ.[32]

فرمود: اى فرزند آدم، بیاد آور آن لحظاتى را که پدران و فرزندان ـ و دوستان ـ تو چگونه در چنگال مرگ قرار گرفتند، آن ها در چه وضعیّت و موقعیّتى بودند و سرانجام به کجا منتهى شدند و کجا رفتند. و بیندیش که تو نیز همانند آن ها به ایشان خواهى پیوست ـ پس مواظب اعمال و رفتار خود باش ـ .

•••••••••••••••••••••••••

33- قالَ علیه السلام: یَا ابْنَ آدَمَ، إنَّما أنْتَ أیّامٌ، کُلَّما مَضى یَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُکَ.[33]

فرمود: اى فرزند آدم، بدرستى که تو مجموعه اى از زمان ها و روزگار هستى، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است ـ بنابراین لحظات عمرت را غنیمت شمار که جبران ناپذیر است ـ

•••••••••••••••••••••••••

34- قال َعلیه السلام: مَنْ حاوَلَ أمْراً بِمَعْصِیَهِ اللهِ کانَ أفْوَتُ لِما یَرْجُو وَ أسْرَعُ لِمَجیىءِ ما یَحْذَرُ.[34]

فرمود: هرکس از روى نافرمانى و معصیتِ خداوند، کارى را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سریع تر از دست مى دهد و به آنچه هراسناک و بیمناک مى باشد مبتلا مى گردد.

•••••••••••••••••••••••••

35- قالَ علیه السلام: الْبُکاءُ مِنْ خَشْیَهِ الله نَجاتٌ مِنَ الّنارِ وَ قالَ: بُکاءُ الْعُیُونِ، وَ خَشْیَهُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَهِ اللهِ.[35]

فرمود: گریان بودن به جهت ترس از ـ عذاب ـ خداوند، سبب نجات از آتش دوزخ خواهد بود; و فرمود: گریان بودن چشم و خشیت داشتن دل ها یکى از نشانه هاى رحمت الهى ـ براى بنده ـ است.

•••••••••••••••••••••••••

36- قالَ علیه السلام: لا یَکْمِلُ الْعَقْلُ إلاّ بِاتّباعِ الْحَقِّ.[36]

فرمود: بینش و عقل و درک انسان تکمیل نمى گردد مگر آن که ـ أهل حقّ و صداقت باشد و ـ از حقایق، تبعیّت و پیروى کند.

•••••••••••••••••••••••••

37- قالَ علیه السلام: أَهْلَکَ النّاسَ إثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ، وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.[37]

فرمود: دو چیز مردم را هلاک و بیچاره گردانده است: یکى ترس از این که مبادا در آینده فقیر و نیازمند دیگران گردند. و دیگرى فخر کردن ـ در مسائل مختلف ـ و مباهات بر دیگران است.

•••••••••••••••••••••••••

38- قالَ علیه السلام: مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَیْهِ الاْفْضَلَیْنِ مُحَمَّد وَ عَلىّ، و أطاعَهُما، قیلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فى أیِّ الْجِنانِ شِئْتَ.[38]

فرمود: هر شخصى که حقّ والدینش محمّد صلى الله علیه وآله وسلم ، و علىّ علیه السلام را که با شرافت و با فضیلت ترین انسان ها هستند، بشناسد و ـ در تمام امور زندگى ـ از ایشان تبعیّت و اطاعت کند; در قیامت به او خطاب مى شود: هر قسمتى از بهشت را که خواستار باشى، مى توانى انتخاب کنى و در آن وارد شوى.

•••••••••••••••••••••••••

39- قالَ علیه السلام: مَنْ طَلَبَ رِضَى اللهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ الله اُمُورَ النّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَ کَّلَهُ اللهُ إلَى النّاسِ.[39]

فرمود: هرکس رضایت و خوشنودى خداوند را ـ در أمور زندگى ـ طلب نماید گرچه همه افراد از او رنجیده شوند، خداوند مهمّات و مشکلات او را کفایت خواهد نمود.و کسى که رضایت و خوشنودى مردم را طالب گردد گرچه مورد خشم و غضب پروردگار باشد، خداوند أمور این شخص را به مردم واگذار مى کند.

•••••••••••••••••••••••••

40- قالَ علیه السلام: إنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِّ غِشٍّ وَ غِلّ وَ دَغَل.[40]

فرمود: شیعیان و پیروان ما ـ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ـ آن کسانى هستند که أفکار و درون آن ها از هر گونه حیله و نیرنگ و عوام فریبى سلامت و تهى باشد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاورقیها :

[1] – تحف العقول: ص 177، بحارالأنوار: ج 75، ص 117، ح 5.

[2] – نهج الشّهاده: ص 39، بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح 4.

[3] – مستدرک الوسائل: ج 9، ص 24، ح 10099 به نقل از مجموعه شهید.

[4] – محجّه البیضاء: ج 4، ص 228، بحارالأنوار: ج 75، ص 116، ح 2.

[5] – تحف العقول: ص 179، بحارالأنوار: ج 75، ص 119، ح 2.

[6] – بحارالأنوار: ج 2، ص 130، ح 15 و ج 75، ص 127، ح 10.

[7] – نهج الشّهاده: ص 47.

[8] – بحارالأنوار: ج 75، ص 127، ح 10.

[9] – وسائل الشّیعه: ج 11، ص 339، بحارالأنوار: ج 46، ص 153، ح 16.

[10] – بحار الأنوار: ج 44، ص 192، ضمن ح 4، و ص 381، ضمن ح 2.

[11] – کافى: ج 6، ص 445، ح 4.

[12] – أمالى شیخ صدوق: ص 118، بحارالأنوار: ج 44، ص 284، ح 19.

[13] – إحقاق الحقّ: ج 11، ص 431.

[14] – تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 348، س 11.

[15] – تنبیه الخواطر: ص 427، س 14، بحارالأنوار: ج 68، ص 183، ح 44.

[16] – تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 429، س 6.

17] – محجّه البیضاء: ج 4، ص 228.

[18] – نهج الشّهاده: ص 38.

[19] – نهج الشّهاده: ص 59.

[20] – نهج الشّهاده: ص 47، بحارالأنوار: ج 78، ص 122، ح 5.

[21] – نهج الشّهاده: ص 196.

[22] – بلاغه الحسینعلیه السلام: ص 285، بحار الأنوار: ج 44، ص 192، ح 5.

[23] – وسائل الشّیعه: ج 16، ص 65، ح 20993، کافى: ج 2، ص 439، ح 8.

[24] – اصول کافى: ج 2، ص 611، بحارالأنوار: ج 89، ص 200، ح 17.

[25] – تحف العقول: ص 174، و بحارالأنوار: ج 10، ص 137، ح 4.

[26] – بحارالأنوار: ج 70، ص 353، ح 54، به نقل از عیون الأخبارالرّضاعلیه السلام.

[27] – وسائل الشّیعه: ح 20، ج 3، ص 243، بحارالأنوار: ج 100، ص 292، ح 39.

[28] – مستدرک الوسائل: ج 9، ص 391، ج 1، بحارالأنوار: ج 69، ص 354، ح 11.

[29] – مستدرک الوسائل: ج 11، ص 218، ح 15، بحارالأنوار: ج 75، ص 257، ح 108.

[30] – مستدرک الوسائل: ج 12، ص 416، ح 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح 4.

[31] – ینابیع المودّه: ج 2، ص 37، ح 58.

[32] – نهج الشّهاده: ص 60.

[33] – نهج الشّهاده: ص 346.

[34] – اصول کافى: ج 2، ص 373، ح 3، بحارالأنوار: ج 75، ص 120، س 6

[35] – نهج الشّهاده: ص 370، مستدرک الوسائل: ج 11، ص 245، ح 12881.

[36] – نهج الشّهاده: ص 356، بحارالأنوار: ج 75، ص 127، ح 11.

[37] – بحارالأنوار: ج 75، ص 54، ح 96.

[38] – نهج الشّهاده: ص 293، تفسیرالامام العسکرى علیه السلام: ص 330، بحار: ج 23، ص 260، ح 8.

[39] – أمالى شیخ صدوق: ص 167، مستدرک الوسائل: ج 12، ص 209، ح 13902.

[40] – تفسیرالإمام العسکرى علیه السلام: ص 309، ح 154، بحارالأنوار: ج 65، ص 156، ح 11

جواب سربالا

عجیب نیست اگر روی نیزه سر بالاست
جواب مرد به ذلت جواب سربالاست

سری به نیزه دو لب آیه های شیرین خواند
از آن به بعد دگر قند نیشکر بالاست

چه سفره ای است که عالم همه نمک گیرند!؟
چقدر شور در این جمع مختصر بالاست!.
.
مصاف عشق و ریا نابرابر این گونه است
که در مقابل هر تیغ صد سپر بالاست

به شوق آب لب خشک غرق تب کم نیست
شگفت آنکه تب آب بیشتر بالاست

در این طرف عطش عشق می کند غوغا
در آن طرف عطش سکه های زر بالاست

مپرس “هَل مِن ناصِر” که در جواب ای سرو
به جای دست فقط دسته ی تبر بالاست
::
به هیچ آب فروکش نمی کند عطشم
دمای داغ تو در کوره ی جگر بالاست

علی فردوسی

چه فرقی می کند؟

کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی می‌کند

سرو باشی، باد یا توفان چه فرقی می‌کند

 

مرزها سهم زمینند و تو اهل آسمان

آسمان شام یا ایران چه فرقی می‌کند

 

قفل باید بشکند، باید قفس را بشکنیم

حصر “الزهرا” و آبادان چه فرقی می‌کند

 

مرز ما عشق است، هرجا اوست آنجا خاک ماست

سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند

 

هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست

بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می کند

 

شعله در شعله تن ققنوس میسوزد ولی

لحظه آغاز با پایان چه فرقی میکند

 

سیدمحمدمهدی شفیعی

 

به یاد چایی شیرین کربلایی‌ها

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

به یاد چایی شیرین کربلایی‌ها
لبم حلاوت “احلی من العسل” دارد

چه ساختار قشنگی شکسته‌است خدا
درون قالب شش‌گوشه یک غزل دارد

بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد

غلامتان به من آموخت در میانه‌ی خون
که روسیاهی ما نیز راه حل دارد

سیدحمیدرضا برقعی

کعبه‌ای خونین فراخوانده سپاه فیل را

کعبه‌ای خونین فراخوانده سپاه فیل را

تا ببینی بار دیگر بارش سجیل را

 

با لب خشکیده افتاده است آنکه گر لبی

تر کند تا خیمه‌گاهش می کشاند نیل را!

 

لیله‌القدری که می‌گفتند عاشورای اوست

دفعتا افتاده تا معنا کند “تنزیل” را!

 

عیب خنجر نیست ابراهیم! مقتل را بخوان

از قفا باید ببری حلق اسماعیل را

 

روی آیات شریفش، خصم مرکب تاخته

روی قرآنی که مؤمن کرده است انجیل را

 

پیکرش بر خاک صحرا ماند و این ظلم عظیم

روز محشر حق به جانب می‌کند قابیل را

 

خود به قبض روح، پیش آمد خدا آن دم که دید

در کنارش، پیکر بی‌جان عزرائیل را…

 

حسین زحمتکش

⚘ثامن کتاب

www.samenketab.ir

 

 

حالا بیا و جمع کن خاکسترم را

با رفتنت خالی مکن دور و برم را
پاشیده تر از این مگردان لشگرم را
 
ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو
در خاک بگذارند نیم دیگرم را
 
بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت
از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را
 
باور نمی کردم که روزی پیش چشمم
از پا بیندازد غلافی همسرم را
 
تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم
حالا بیا و جمع کن خاکسترم را
 
هرشب حسن در خواب میگوید مغیره
دست از سرش بردار کشتی مادرم را
 
دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت
فردا بسوزانند با طفلان حرم را
 
از کربلا دیشب صدایی را شنیدم
انگار طفلی گفت عمه معجرم را…
 
محسن عرب‌خالقی

 

کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی

کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی
هی بگویم بعلیّ بعلیٍّ بعلی

مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلو‌ها بسلامٍ ابدیٍ ازلی

اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی

همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژده‌ی خیرالعملی

ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی

ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند
قدرنشناس‌ترین امّت لات و هبلی

کسی آن سوی حسینیّه نشسته است هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است ولی،

باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید
بحسین بن علیٍ بحسین بن علی

مهدی جهاندار

چون شیشه عطری که درش گم شده باشد

بگذار که این باغ، درش گم شده باشد
گل‌های ترش، برگ و برش گم شده باشد

جز چشم‌به‌راهی به چه دل خوش کند این باغ؟
گر قاصدک نامه‌برش گم شده باشد

باغ شب من کاش درش بسته بماند
ای کاش کلید سحرش گم شده باشد

بی اختر و ماه است دلم مثل کسی که
صندوقچه‌ی سیم و زرش گم شده باشد

شب، تیره و تار است و بلادیده و خاموش
انگار که قرص قمرش گم شده باشد

چاهی است همه ناله و دشتی است همه گرگ
خواب پدری که پسرش گم شده باشد

آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد

پیچیده شمیمت همه‌جا‌ ای تن بی‌سر
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد…

سعید بیابانکی

گفته‌ای روضه عباس خودت می آیی

عمر ما می رود و فرصت جبرانی نیست
حاصل غفلت ما غیر پشیمانی نیست

پیر ها هم ز فراق تو جوانمرگ شدند
غم هجران تو را حیف که پایانی نیست

از صف منتظران تو جدا خواهد ماند
هر که دلبسته یاران خراسانی نیست

گفتی و گوش ندادم که دل شیعه تو
جایگاه گنه و خصلت حیوانی نیست

سرِ بازار جهان هست خریدار، زیاد
لیک در شأن تو ای یوسف کنعانی، نیست

درد بسیار و مصیبت زدگان بسیارند
تا نیایید شما نسخه و درمانی نیست

لحظه ای غمزه ات ای یوسف زهرا، بخدا
کمتر از درس دو صد عالم ربّانی نیست

گفته‌ای روضه عباس خودت می آیی
روضه مشک، ولی روضه آسانی نیست

دائما سمت حرم بود نگاهش، می گفت:
بستن آب بر اطفال، مسلمانی نیست

جای سجده است رخ ماه، نزن ای ظالم
جای فولاد عمود تو که پیشانی نیست

بعد از آن تیر که بر چشم قشنگش بنشست
چشمهای احدی نیست که بارانی نیست

عباس احمدی

شعر -آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری

خلق و خوی نبوی با دم عیسی داری
آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری

از ازل نام تو بوده است قدیم‌الاحسان
قدمتی بیشتر از آدم و حوّا داری

سر خونین تو و طشت طلا، حیرانیم
زین شباهت که تو با حضرت یحیی داری

کشتی نوح فقط قایق کم‌ظرفیتی است
پیش کشتی نجاتی که تو آقا داری

پشت موسی اگر آن روز به هارون شد گرم
تکیه امروز تو بر زینب کبری داری

رحم بر روسیهان، عاطفه بر دشمن خویش
یادگاری است که از حضرت زهرا داری

لشکر از هیبت و نور تو به هم می‌ریزد
چون نشان از علی عالی اعلا داری

چند قرنی است ملائک به زمین می‌آیند
چونکه در کرب و بلا عرش معلّی داری

از کرامات تو ما نیز بهشتی شده‌ایم
که تو در خیمهٔ خود سایهٔ طوبی داری

عباس احمدی

*بخونین قشنگه* چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام

*بخونین قشنگه*

چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام

 

–تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند

 

–تنها امامی که ازهیچ بانویی‌شیر نخوردند و تغذیه ی ایشان تنها توسط پیامبر اکرم (ص) صورت گرفته اسـت .

 

–تنها امامی که روز ولادتشان،پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند

 

–تنها امامی که در معرکه جنگ به شهادت رسیدنـد .

 

–تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید)یاد شده با اینکه همه ائمه ما شهید شده اند.

 

–تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند علی اکبر(ع) و علی اصغر (ع )

 

— تنها امامی‌که‌اربعین وزیارت‌اربعین‌دارند.

 

— تنها امامی‌که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تااثری ازآن باقی نمانَد! اما همچنان پابرجاسـت .

— تنها امامی‌که بدون‌غسل وکفن‌دفن شدند

 

— تنها امامی‌که‌سرمبارکش ازبدن‌جدا شد.

 

–تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه وشمشیر وسنگ بربَدن به‌شهادت رسیدند.

 

–تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند.

 

— تنها امامی که پدر و مادر و 9 نسلش معصوم بودند.

 

–تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیسـت .

 

–تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد .

 

–تنها امامی‌که دعاتحت‌قبه‌ایشان به‌اجابت می رسـد .

 

–تنها امامی‌که امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند!

 

–تنهاامامی‌که‌سرعت‌ووُسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر اسـت .

 

–تنها امامی که یک درِ بهشت به نام اوست: باب الحسین

 

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى‌سَلامُ‌اللَّهِ[اَبَداً]ما بَقیتُ وَبَقِىَ‌ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ‌اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِالْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ (ع)

❤اَلسلامُ عَلی الحُسین وَعَلی علی بن الحُسین
وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین.