اطـلاعیه بـروزرسانی و تـخفیف هـای ویژه سـایت :

ثامن کتاب

افراد موفق دائما در حال رشد و یادگیری هستند در حالی که افراد معمولی این ذهنیت را دارند که همه چیز می‌دانند!

رقص باید که عجین با دف و سرنا بشود

رقص باید که عجین با دف و سرنا بشود
باده خوب است به اندازه مهیـا بشود

داده ام دخترکان سیب بریزند به حوض
گفته ام تا همـه جا هلهله برپا بشود

شاعران با غزل نیمه تمام آمده اند
دامنت را بتکان قافیه پیدا بشود

روسری سر کن و نگذار میان من و باد
سر آشفتگی موی تـــو دعوا بشود

هیچکس راهی میخانه نخواهد شد اگر
راز سکر آور چشمان تو افشا بشود

بلخ تا قونیه از چلچله پر خواهد شد
قدر یک ثانیه آغوشت اگر وا بشود

حیف ! یک کوه مذابی و کماکان باید
عشوه هایت فقط از دور تماشا بشود



تا سیب گونه ات بنوازد نگاه را

تا سیب گونه ات بنوازد نگاه را

آدم چگونه سر نسپارد گناه را؟

حالم شبیه شانه ی بیچاره ایست که

در لابه لای موی تو گم کرده راه را

هر چند گفته اند که بوسیدنت خطاست

توجیه می کند لب تو اشتباه را

چشم تو بس که جاذبه دارد٬ عجیب نیست

عمری خدا به دور تو گردانده ماه را

حالم بد است٬ مثل گدایی که سالهاست

چشمش گرفته دختر یک پادشاه را

من در نماز غرق که باشم بغیر تو؟!

اسمت می آید “” اشهد ان لا اله” را

فکر کن موی تو در باد پریشان باشد

فکر کن موی تو در باد پریشان باشد
جاده و منظره و نم نم باران باشد

پا به پای من دیوانه بیایی برویم
اختیار من و تو دست خیابان باشد

بی گمان سخت ترین حادثه مرگ است، ولی
می شود مرگ در آغوش تو آسان باشد

می شود کافر از عشق تو مسلمان بشود
یا که کافر بشود هر که مسلمان باشد

شهر پر می شود از شاعر و دیوانه ، فقط
فکر کن موی تو در باد پریشان باشد…