اطـلاعیه بـروزرسانی و تـخفیف هـای ویژه سـایت :

ثامن کتاب

افراد موفق دائما در حال رشد و یادگیری هستند در حالی که افراد معمولی این ذهنیت را دارند که همه چیز می‌دانند!

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۲: نام، کنیه و القاب امام‌رضا علیه‌السلام

نام، کنیه و القاب امام‌رضا علیه‌السلام

 

علی نامی است که برای این مولود خجسته برگزیدند؛ پس از علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام و علی بن الحسین علیه‌السلام، این بزرگوار، سومین علی در خانۀ اهل‌بیت علیهم‌السلام است.

 

رضا، صابر، وفی، صادق، رضی، زکی، ولی و… لقب‌های امام‌رضا علیه‌السلام و ابوالحسن، کنیۀ ایشان است.

 

 

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۳: پدر و مادر بزرگوار امام‌رضا علیه‌السلام

پدر و مادر بزرگوار امام‌رضا علیه‌السلام

 

پدر امام‌رضا علیه‌السلام، امام موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام و مادر بزرگوار ایشان بانویى مکرّمه به نام نجمه یا تکتم است که پس از ولادت حضرت رضا علیه‌السلام، از طرف امام موسی کاظم علیه‌السلام، طاهره (یعنی پاکیزه) نام گرفت؛[۲] وى بانویى عفیف[۳] و خردمند و از اشراف عجم بوده است.[۴]

 

 

 

[۲]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۱، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۷.

 

[۳]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۱، ص۱۷.

 

[۴]. احقاق‌الحق، ج۱۲، ص۳۴۳.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۴: دوران کودکى و جوانى امام‌رضا علیه‌السلام

دوران کودکى و جوانى امام‌رضا علیه‌السلام

 

تاریخ دربارۀ زندگى اهل‌بیت علیهم‌السلام در کودکى و جوانى تاحدّ بسیارى سکوت کرده است؛ چراکه حکومت‌های وقت به دلیل‌های مختلف علاقه‌ای به شناخته‌شدن این بزرگواران نداشتند. این امر سبب شده است که نسل‏هاى آینده از اطلاعات مربوط به زندگى اهل‌بیت علیهم‌السلام قبل از امامت و چه‌بسا بعد از امامت، تاحدّ زیادى محروم بمانند.

 

آنچه در تاریخ آمده، این است که حضرت رضا علیه‌السلام در کودکى به‌شدت موردِ توجه پدر گرامى خویش بوده‌اند. موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام بارها فرموده بودند که علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام امام بعد از ایشان است و کنیۀ خود، ابوالحسن، را نیز به این‌حضرت بخشیدند.[۵]

 

در دوران جوانی، در مدینه به علم و تقوا مشهور بودند. فقیهان به دیدار ایشان می‌آمدند؛ سؤال می‌پرسیدند و جواب می‌گرفتند.[۶] دراین‌زمینه، ذهبى یکى از علمای عامه می‌گوید: «حضرت رضا علیه‌السلام در ایام مالک‌بن‌انس، یکى از فقهای اربعۀ اهل‌سنّت، درحالى‌که جوان بود، فتوا می‌داد.»[۷]

 

 

 

[۵]. الغیبه، شیخ توسی، ص۲۹؛ نک: بحارالانوار، ج۴۹، ص۲۵.

 

[۶]. اصول کافی، ج۱، ص۳۱۲؛ عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۱، ص۳۱؛ الارشاد، ج۲، ص۲۵۰.

 

[۷]. سیر اعلام‌النبلاء، ج۹، ص۳۸۸.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۵: فرزندان امام‌رضا علیه‌السلام

فرزندان امام‌رضا علیه‌السلام

 

در میان مورخان و محدثان دربارۀ تعداد فرزندان امام‌رضا علیه‌السلام اختلاف است. بسیارى امام‌جواد علیه‌السلام را تنها فرزند ایشان می‌دانند؛ همانند شیخ مفید (ره)[۸]و ابن‌شهرآشوب[۹]؛ ولى برخى فرزندان دیگرى براى حضرت شمرده‏اند؛ ازجمله دخترى به نام فاطمه.[۱۰] در مجموع روایات معتبری نیز داریم که تک‌فرزندى امام‌جواد علیه‌السلام را تأیید می‌کند؛ مانند این‌که مردى به نام حنان‌بن‌سدیر به امام‌رضا علیه‌السلام عرض کرد: «آیا می‌شود امام، بدون فرزند و جانشین باشد؟» حضرت فرمودند: «نه، بِدان که مرا جز یک فرزند نخواهد بود؛ ولى خداوند به او فرزندان فراوانی عطا می‌کند.»[۱۱]

 

 

 

[۸]. الارشاد، ج۲، ص۲۶۳.

 

[۹]. المناقب، ج۴، ص۳۶۷.

 

[۱۰]. منتهی‌الآمال، ج۲، ص۳۵۲.

 

[۱۱]. بحارالانوار، ج۴۹، ص۲۲۱.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۶: فرزند سرزمین غربت

فرزند سرزمین غربت

 

بسیار شنیده‌اید که امام‌رضا علیه‌السلام را امام غریب خطاب می‌کنند. این تعبیر، برگرفته از روایاتی است که دراین‌زمینه به ما رسیده است. ازجمله، شیخ صدوق(ره) روایت کرده است که مردى از صالحان، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دید و عرض کرد: «ای رسول خدا، کدام‌یک از فرزندان شما را زیارت کنم؟» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «برخى از فرزندانم نزد من می‌آیند؛ درحالى‌که مسموم هستند و برخى درحالى‌که کشته شده‌اند.» عرض کرد: «با این‌همه پراکندگى مکان‌هاى ایشان، من کدام‌یک را زیارت کنم؟»

 

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «آن‌که به تو نزدیک‏تر است و در سرزمین غربت مدفون است.» گفت: «رضا را می‌گویید؟» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «بگو: صَلَّى‌اللهُ‌عَلَیه، بگو: صَلَّى‌اللهُ‌عَلَیه، بگو: صَلَّى‌اللهُ‌عَلَیه.»[۱۲]

 

 

 

[۱۲]. بحارالانوار، ج۴۹، ص۳۲۹، نقل از: عیون اخبارالرضا علیه‌السلام.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۷: سیرۀ عبادى امام‌رضا علیه‌السلام

سیرۀ عبادى امام‌رضا علیه‌السلام

 

توجه به عبادت‏ها و اذکار و ادعیۀ ویژه در شبانه‌روز، یکى از برنامه‌های اهل‌بیت‏ علیهم‌السلام بوده است که باوجود مراجعۀ مردم و تدریس و فعالیت‌های گوناگون هرگز از آن غافل نبوده ‏اند؛ این، درس بزرگى براى پیروان ایشان است.

 

اینک به پاره‏اى از سیرۀ عبادى امام‌رضا علیه‌السلام می‌پردازیم:

 

۱. بعد از نماز صبح به سجده می‏رفتند و تا طلوع آفتاب در سجده بودند؛

 

۲. وقتی‌که فرصت و فراغتى ‏بود، در شبانه‌روز هزار رکعت نماز می‌خواندند؛

 

۳. بعد از نماز همواره سجدۀ شکر به‌جا می‌آوردند؛

 

۴. چنان با قرآن مأنوس بودند که همۀ سخن و پاسخ و مثال‏هاى ایشان قرآنى بود؛

 

۵. در هر سه روز، یک ختم قرآن می‌کردند و می‌فرمودند: «اگر بخواهم، در کمتر از این ختم می‌کنم؛ ولى به هر آیه‏اى که می‌رسم تأمل می‌کنم که در کجا و چه زمانى نازل شده است»؛

 

۶. خواب ایشان در شب اندک بود و بیشتر شب‏ها را شب‌زنده‌دارى می‌کردند؛

 

۷. بسیار روزه می‌گرفتند و روزۀ سـه روز در هـر ماه را ترک نمی‌کردند؛

 

۸. در دعا همواره، ابتدا صلوات بر پیامبر و آل او می‌فرستادند و این صلوات را در نماز و پس از نماز، بسیار تکرار می‌کردند؛

 

۹. شب‌ها در بستر، زیاد قرآن می‌خواندند و هرگاه به آیه ‏اى مربوط به بهشت یا جهنم می‌رسیدند، بسیار می‌گریستند و از خداوند، درخواست بهشت می‌کردند و از آتش به او پناه می‌بردند؛

 

۱۰. همۀ اوقات به ذکر خدا مشغول بودند و بیش‌ازهمه از خداوند پروا داشتند.[۱۳]

 

 

 

[۱۳]. بحارالانوار، ج۴۹، ص۹۰تا۹۴ (گزیده‌شده از احادیث گوناگون).

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۸:  سیرۀ اجتماعى امام‌رضا علیه‌السلام

سیرۀ اجتماعى امام‌رضا علیه‌السلام

 

۱. وقتى نزد مردم می‌آمدند، خود را براى ایشان مرتب می‌کردند؛

 

۲. هرگز با زبان، کسى را نمی‌آزردند؛

 

۳. هرگز سخن کسى را قطع نمی‌کردند؛

 

۴. هرگز حاجت کسی را که می‌توانستند، رد نمی‌کردند؛

 

۵. در مقابل دیگران، پاى خود را دراز نمی‌کردند و تکیه نمی‌دادند؛

 

۶. دیده نشد که قهقهه بزنند؛ بلکه خندۀ ایشان تبسم بود؛

 

۷. به معطر کردن خویش به‌ویژه هنگام حضور در جمع مردم علاقه داشتند؛

 

۸. بسیار به دیگران خدمت می‌کردند و صدقه می‌دادند و این کار را بیشتر در شب‏هاى تاریک انجام می‌دادند؛

 

۹. بسیار متواضع بودند؛

 

۱۰. به میهمان بسیار احترام می‌گذاشتند.[۱۴]

 

 

 

 

 

[۱۴]. بحارالانوار، ج۴۹، ص۹۰تا۱۰۴ (برگزیده از روایات گوناگون).

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۹: مقام و شخصیت علمى امام‌رضا علیه‌السلام

مقام و شخصیت علمى امام‌رضا علیه‌السلام

 

هر مسلمان آگاهى می‌داند که علوم اهل‌بیت‏ علیهم‌السلام از علم بى‏پایان الهى سرچشمه می‌گیرد و ایشان تمامى علوم پیامبران مرسل و ملائکۀ مقرّب را دارا هستند[۱۵] و هیچ‌چیزى نیست که مردم به آن نیازمند باشند و از آن‌ها پنهان بماند.[۱۶]

 

ولى شرایط خاص هر امام [به اقتضای فرصت‏هاى هر زمان] و دستورالعمل ویژه‌ای که از طرف خداوند براى آن‌ها صادر شده بود، سبب می‌شد که بعضى از ایشان مجال بیان دین و اظهار علوم گستردۀ خود را بیشتر داشته باشند؛ مانند امام‌علی و امام‌باقر و امام‌صادق علیهم‌السلام.

 

همان‌طورکه گفته شد، شخصیت امام‌رضا علیه‌السلام از نظر علمى به‌گونه‏اى است که امام‌صادق علیه‌السلام، با آنکه رئیس مذهب جعفرى هستند، آن‌حضرت را عالم آل‌محمد علیهم‌السلام معرفی کرده و آرزوی درک ایشان را داشته‌اند![۱۷]

 

سه جریان مهم در دوران امام‌رضا علیه‌السلام، سبب شد که علم الهی ایشان نمایان شود:

 

فتنۀ واقفیّه و شبهاتى که آن‌ها در امامت حضرت رضا علیه‌السلام مطرح کردند و ایشان با پاسخ‏هاى عمیق خود، مردم را هدایت می‌کردند؛هلاکت برامکه در سال چهارم امامت امام‌رضا علیه‌السلام که سبب شد یکى از مهم‏ترین دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام به‌دست هارون از میان برود و به‌طورنسبى فرصت خوبى برای نشر آثار اهل‌بیت علیهم‌السلام فراهم کرد؛مسئلۀ ولایتعهدى امام‌رضا علیه‌السلام که نگاه‏ها را متوجه ایشان کرد و مأمون عباسى با تشکیل محافل علمى و مجالس بحث و مناظره سعى در آن داشت تا حضرت را مقابل بزرگان ادیان و علمای مذاهب، عاجز نشان دهد؛ اما ازآنجاکه خداوند متعال کید و مکر حیله‌گران را به خودشان بر می‌گرداند، همین جلسات و محافل مناظره، سبب آشکارشدن عظمت حضرت رضا علیه‌السلام شد؛ به‌گونه‏اى که دانشمندان بزرگ به دانش گستردۀ ایشان اعتراف کردند.

 

در برخى از محافلى که مأمون ترتیب داده بود، دانشمندان تمامى ملت‏ها [از بزرگان یهود و نصارى و صابئی و زرتشتی و متکلمان] جمع شده بودند و جلسه چنان عظیم و سنگین بود که حسن‌بن‌محمد نوفلى به وحشت افتاده بود و نصیحت‌گونه به حضرت گفت: «آن‌ها اهل مغالطه و شبهه هستند، از آن‌ها حذر کنید!» امام‌رضا علیه‌السلام تبسمى کردند و فرمودند: «آیا می‌ترسى آن‌ها بر من پیروز شوند؟… اى نوفلى، آیا می‌دانى چه وقت مأمون از این کار پشیمان می‌شود؟ وقتى استدلال مرا با اهل تورات، به تورات آن‌ها و با اهل انجیل، به انجیل آن‌ها و با اهل زبور، به زبورشان و با صابئین، به زبان عبرى خودشان و با اهل هرابزه[۱۸]، با زبان فارسى آن‌ها و با اهل روم، به زبان رومى و با [دیگر] سخن‌داران به لغت خودشان بشنود… آنگاه که من بر همۀ آن‌ها پیروز شدم و هر گروهى دربرابر حجت و دلیل من مغلوب شد و سخن خود را رها و به‌درستىِ سخن من اعتراف کرد، مأمون [از تشکیل جلسه] پشیمان می‌شود و لَاحَولَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللهِ العَلِىِّ العَظِیم… .»[۱۹]

 

 

 

[۱۵]. نک: بحارالانوار ، ج۲۶، ص۱۵۹.

 

[۱۶]. همان، ص۱۳۸.

 

[۱۷]. اعلام‌الوری، ص۳۱۵؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۰۰.

 

[۱۸]. گویا مقصود مجوسیان باشد.

 

[۱۹]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۱۳۹؛ التوحید، ص۴۱۷.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۰: آگاهى امام‌رضا علیه‌السلام از زبان هاى گوناگون

آگاهى امام‌رضا علیه‌السلام از زبان هاى گوناگون

 

شخصیت علمى امام‌رضا علیه‌السلام در مسائل دینى و عقلى و علوم رایج زمان خود خلاصه نمی‌شد؛ بلکه جلوه‏هایى از علوم الهى ایشان بر مردم ظاهر شد که نشان از اتصال آن‌حضرت به عالم غیب می‌داد؛ ازجمله:

 

 

 

۱. آشنایى کامل به زبان‌هاى گوناگون رایج در آن زمان

 

روزى اباصلت هروى به امام‌رضا علیه‌السلام گفت: «اى فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، من از این‌همه تسلّط شما به زبان‌هاى گوناگون در شگفتم!» حضرت فرمودند: «اى اباصلت، من حجت خداوند بر خلق او هستم؛ خداوند هرگز حجتى را بر گروهى قرار نمی‌دهد که زبان آن‌ها را نشناسد. مگر به تو نرسیده است سخن امیرالمؤمنین علیه‌السلام که [فرمود:] ‘به ما فصل‌الخطاب داده ‏اند’ و این جز آگاهى از لغات (زبان‌های گوناگون) نیست.»[۲۰]

 

 

 

۲. آشنایى به زبان پرندگان و حیوانات

 

جلوه‏هاى متعددى از آگاهى امام‌رضا علیه‌السلام به زبان حیوانات، در تاریخ ثبت شده است که به دو نمونه‌ اشاره می‌کنیم:

 

سلیمان‌بن‌جعفر می‌گوید: «با حضرت رضا علیه‌السلام در باغ بودم که ناگهان گنجشکى نزد حضرت آمد و شروع به سروصدا کرد. حضرت فرمودند: ‘می‌دانى چه می‌گوید؟’ عرض کردم: ‘نه؛ خدا و رسول او و فرزند رسول او داناترند!’ امام فرمودند: ‘می‌گوید مارى می‌خواهد جوجه ‏هاى او را بخورد. این عصا را بردار و به خانه‌اش برو و مار را بکش.’ دنبال گنجشک به خانه‌اش رفتم و دیدم که مارى در حال حرکت بود؛ آن را کشتم.»[۲۱]

 

شخصى به نام هارون‌بن‌موسى می‌گوید: «با حضرت رضا علیه‌السلام در صحرایى بودم که اسب حضرت صدا کرد؛ ایشان [دهنۀ] اسب را رها کردند، اسب رفت و [در گوشه ‏اى] ادرار و مدفوع کرد و آمد. حضرت رضا علیه‌السلام [که متوجه تعجب من شده بودند] نگاهم کردند و فرمودند: ‘هیچ‌چیز به داوود علیه‌السلام (پیامبر الهى) داده نشده؛ مگر اینکه به محمد و آل محمد علیهم‌السلام بیشتر از آن داده شده است.’»[۲۲] [اشاره به اینکه داوودِ پیامبر زبان حیوانات را مى‌دانست؛ پس آگاهى ما تعجّب ندارد.]

 

 

 

[۲۰]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۷.

 

[۲۱]. بصائر الدرجات، ص ۳۶۵؛ دلائل الامامه، ۳۴۳؛ بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۸۸ .

 

[۲۲]. مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۴، ص۳۳۴؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۵۷.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۱: دانش گستردۀ امام‌رضا علیه‌السلام در علوم غیبى

دانش گستردۀ امام‌رضا علیه‌السلام در علوم غیبى

 

گوشه‏اى از دریاى علوم امام‌رضا علیه‌السلام در خبرهاى غیبى ایشان جلوه‏گر شده است که در این مجال به یک نمونه اشاره می‌شود:

 

مأمون، بعد از شهادت امام‌رضا علیه‌السلام این‌طور تعریف کرد: «از حضرت، چیزى (دعایى) خواستم تا فرزند کنیز زاهریۀ من که باردار است و نزد من از همۀ کنیزان محبوب‏تر است، سالم بماند؛ چراکه چند بار بچه‏اش را سِقْط کرده است. حضرت فرمود: ‘نگران نباش؛ پسرى می‌زاید، شبیه‏ترین مردم به مادرش و در دست راست و پاى چپش انگشتى زیادى دارد.’ همان‌گونه شد که حضرت فرموده بود… .»[۲۳]

 

همچنین امام‌رضا علیه‌السلام بارها دربارۀ شهادت خود به‌وسیلۀ مأمون و چگونگی آن خبر داده بود که مشروح آن در فصل شهادت ایشان خواهد آمد و در این قسمت فقط به دو نمونه اشاره می‌کنیم:

 

موسی‌بن‌عمران گفته است: «همراه علی‌بن‌موسی در مسجد مدینه بودم و هارون مشغول سخنرانى بود، حضرت فرمودند: ‘من و او را در یک محل دفن می‌کنند.’»[۲۴]

 

گاه نیز دو انگشت سبابه و وسطى را به یکدیگر می‌چسباندند و می‌فرمودند: «من و هارون مثل این دو خواهیم بود.» راوى می‌گوید: «معنى سخن حضرت را نفهمیدم تا آنکه ایشان کنار هارون به خاک سپرده شدند!»[۲۵]

 

 

 

[۲۳]. اخبار و آثار امام‌رضا علیه‌السلام، ص۱۵۲.

 

[۲۴]. بحارالانوار الانوار، ج‏۴۹، ص۶۳.

 

[۲۵]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۴۶۳.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۲: فعالیت‌های فرهنگى امام‌رضا علیه‌السلام

فعالیت‌های فرهنگى امام‌رضا علیه‌السلام

 

با مراجعه به آثـار ماندگار اهل‌بیت‏ علیهم‌السلام درمی‌یابیم که بعد از امام‌علی و امام‌باقر و امام‌صادق علیهم‌السلام، بیشترین آثار از امام‌رضا علیه‌السلام به ما رسیده است و این، به‌دلیل شرایط خاص و فرصت مناسبى بود که در زمان ایشان پدید آمد.

 

باوجود تلاش بی‌نتیجه دشمن براى نشان‌دادن ضعف علمى و کاستن از محبوبیت امام‌رضا علیه‌السلام، دوران امامت و به‌ویژه دورۀ ولایتعهدى حضرت رضا علیه‌السلام، فرصت مناسبى فراهم کرد تا ایشان برای نشر علوم اسلامى و حقایق مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام اقدام کنند.

 

از مهم‌ترین اقدامات فرهنگى امام‌رضا علیه‌السلام، نشر عقیدۀ شیعه دربارۀ امام و امامت است؛ زیرا بسیارى از مخالفان، دربارۀ امام از چنان عقاید سطحى برخوردارند که مقام و جایگاه امام را، حتّى از انسان‌هاى معمولى هم پایین‏تر می‌آورند؛ به‌طوری‌که هیچ گناهى را مانع امامت یا اطاعت از او نمی‌دانند. امام‌رضا علیه‌السلام به ترویج عقیـدۀ اهل‌بیت علیهم‌السلام دراین‌باره همت گماشتند و در موقعیت‌های مختلف به نشانه ‏هاى امام اشاره فرمودند.[۲۶] مهم‏ترین آن، سخنان مفصل ‌حضرت در اوایل ورود به مرو است که وقتى خبر اختلاف مردم دربارۀ امامت به ایشان رسید، در مسجد جامع این شهر، بیان کردند.[۲۷] همچنین، انبوه روایات رسیده از امام‌رضا علیه‌السلام حکایت از آن دارد که این بزرگوار برای تبیین اهمیت امام از دیدگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام، در معرفی شخصیت والای ائمه اطهار علیهم‌السلام و بیان فضایل ایشان براى مردم، همواره تلاش ‏کرده‌اند.

 

مقابله با غُلُو و غالیان و مبارزه با فرقۀ صوفیه از دیگر فعالیت‌های فرهنگی امام‌رضا علیه‌السلام است که توضیح آن در این مجال نمی‌گنجد.

 

 

 

[۲۶]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۱، ص۱۶۹؛‌ بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۵، نقل از: کمال‌الدین.

 

[۲۷]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۱، ص۱۷۱.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۳: هجرت تاریخى امام‌رضا علیه‌السلام به خراسان

هجرت تاریخى امام‌رضا علیه‌السلام به خراسان

 

امام‌رضا علیه‌السلام به‌دلیل نامه ‏های زیاد و مراجعات مکّرر مأموران مأمون به ایشان، درحالى براى هجرت به خراسان آماده شدند که از آن کراهت داشتند و می‌دانستند که در این سفر از دنیا خواهند رفت.[۲۸]

 

 

 

[۲۸]. الکافی، ج۲، ص۲۰۷.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۴: حدیث سلسله الذهب

حدیث سلسله الذهب

 

وقتی امام‌رضا علیه‌السلام خواستند از نیشابور حرکت کنند، مردم نیشابور برای بدرقه آمده بودند. عده‏اى از اصحاب حدیث، افسار ناقۀ حضرت را گرفتند و گفتند: «ای پسر رسول خدا! از میان ما می‌روى و ما را به حدیثى از احادیث جدّت، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آگاه نمی‌سازى که از آن بهره‌مند شویم؟ تو را به حق پدران طاهرینت سوگند، براى ما حدیثى از پدر خویش بیان فرما!» در روایتى دیگر نقل شده است ابوزرعه و محمدبن‌اسلم از حافظان حدیث نبوى به حضرت عرض کردند: «اى بزرگ‌زادۀ بزرگان! اى امامزادۀ امامان! اى نتیجۀ پاک و پسندیده و اى خلاصۀ پیامبران! تو را به حق پدران پاکیزه و نیاکان بزرگوارت که صورت مبارک خویش را به ما نشان بده و حدیثى از پدران خویش براى ما روایت کن تا یادگار شما باشد.»

 

آنگاه، مرکب حضرت ایستاد و پرده کنار رفت و چشم مسلمانان به جمال مبارک ایشان روشن شد؛ مردم اشک شوق می‌ریختند. دراین‌حال بودند تا ظهر شد. بزرگان و قاضیان فریاد زدند: «اى مردم، گوش کنید و دل بسپارید و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را در مورد خاندانش آزرده نکنید!» ۲۴ هزار قلم آمادۀ نوشتن بود که امام‌رضا علیه‌السلام فرمودند:

 

«شنیدم از پدرم موسى‌بن‌جعفر علیهماالسلام که فرمود: شنیدم از پدرم جعفربن‌محمّد علیهماالسلام که فرمود: شنیدم از پدرم محمّدبن‌على علیهماالسلام که فرمود:

 

شنیدم از پدرم على‌بن‌الحسین علیهماالسلام که فرمود: شنیدم از پدرم حسین‌بن‌على علیهماالسلام که فرمود: شنیدم از پدرم امیرمؤمنان، على‌بن‌ابى‌طالب علیهماالسلام که فرمود: شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود: شنیدم از جبرئیل که می‌فرمود: شنیدم که خداوند عزّوجل فرمود: ‘کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی؛ کلمۀ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ برج و باروی من (حصار و قلعۀ مستحکم من) است که هرکس در آن وارد شود، از عذاب من در امان خواهد بود.’»[۲۹] مَرکب به راه افتاده بود که امام سر از کجاوه بیرون آوردند و با صدای بلند فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِن شُرُوطِهَا؛ البته شرطهایی دارد و من از شرطهای آن هستم!»[۳۰]

 

همه فهمیدند که امامت، شرط توحید است.

 

 

 

[۲۹]. بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۲۷.

 

[۳۰]. اخبار و آثار امام‌رضا علیه‌السلام، ص۲۷۷؛ عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج۲، ص۱۳۵.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۵: مرو

مرو

 

امام‌رضا علیه‌السلام، پس از تحمل چهار ماه سفر، در نیمۀ اول سال ۲۰۱ق وارد مرو، مرکز حکومت مأمون شدند.[۳۱] هنگام ورود حضرت به مرو، مردم با شوروشوق فراوان مقدم ایشان را گرامى داشتند؛ به‌گونه‏اى که مرو تا آن‌روز، چنان شادى و هیجانى به خود ندیده بود. انبوه جمعیت تا بیرون شهر به استقبال آمده بودند. امام‏ پس از عبور از میان صفوف فشردۀ مردم، در منزلى مستقر شدند که نزدیک قصر حکومتى براى ایشان آماده شده بود.[۳۲]

 

 

 

[۳۱]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۱۴۹.

 

[۳۲]. الارشاد، ج۲، ص۲۵۰.

 

 

از تولد تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۶: نماز عید فطر

نماز عید فطر

 

از حوادث مهم دوران ولایتعهدى امام‌رضا علیه‌السلام، حرکت ایشان برای برگزارى نماز عید فطر است.

 

مأمون اصرار داشت که امام‌رضا علیه‌السلام، نماز عید سعید فطر را بخوانند. امام‌رضا علیه‌السلام به او فرمودند: «میان ما شرایطى بود که این کار را پذیرفتم [؛ شرط کرده بودم که در کار حکومت دخالت نکنم].»

 

مأمون گفت: «من فقط می‌خواستم دل مردم و لشکریان و خدمتگزاران مطمئن شود و از آنچه خداوند شما را به آن برترى داده است، آگاه شوند.» سپس آن‌قدر اصرار کرد تا آنکه امام‌رضا علیه‌السلام فرمودند: «اگر مرا معاف کنی، نزد من محبوب‏تر است؛ وگرنه آن‌گونه می‌روم که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم و على‌بن‌ابى‌طالب علیهما السلام [براى نماز عید] خارج می‌شدند.»

 

مأمون گفت: «هرطور دوست دارید؛ انجام دهید!»

 

جارچی‌ها به مردم خبر دادند که فردا، نماز عید فطر را حضرت رضا علیه‌السلام خواهند خواند!

 

آفتاب عید که طلوع کرد، کوچه‌ها و خیابان‌ها در موج مردم گم شده بود؛ زن‌ها و کودکان روی پشت‌بام‌ها نشسته بودند و فرماندهان و رجال دولت هم پشت در خانۀ امام‌رضا علیه‌السلام جمع شده بودند.

 

هنگام طلوع خورشید، امام‌رضا علیه‌السلام غسل عید کردند، عمامۀ سفیدی بر سر گذاشتند و گوشه ‏اى از آن را بر سینه و گوشه ‏اى را میان دو کتف انداختند… و بـه اطرافیان خود نیز فرمودند: «همان‌گونه انجام دهید که من انجام دادم.» سپس عصایی به دست گرفتند و با پای برهنه از خانه بیرون آمدند. پا را که در کوچه گذاشتند، سر به آسمان بلند کردند و چهار تکبیر گفتند: «اللهُ أّکْبَر، اللهُ أّکْبَر، اللهُ أّکْبَر، اللهُ أّکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا… .»

 

فرماندهان و مردم که بهترین لباس‏های خود را پوشیده بودند، همین‌که امام‌رضا علیه‌السلام و اطرافیان ایشان را با آن شکل دیدند، از اسب‏ها پایین آمدند و کفش‏ها را درآوردند؛ در روایتى آمده است: «برخى به‌زحمت و با کارد، کفش یا بندهاى آن را می‌بریدند.»[۳۳] حضرت رضا علیه‌السلام کنار درب ایستادند و با صداى بلند فرمودند: «اللهُ أّکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا…»؛ حاضران هم تکرار کردند. صداى گریه و فریاد جمعیت، شهر مرو را به لرزه درآورده بود! امام‌رضا علیه‌السلام حرکت کردند؛ بعد از هر ده قدم می‌ایستادند و سه تکبیر می‌گفتند؛ به‌گونه ‏اى که گویى زمین و آسمان به ایشان پاسخ می‌دادند. فضل‌بن‌سهل، وزیر و فرماندۀ سپاه مأمون، به او گفت: «اگر علی‌بن‌موسی با این روش به نماز برود [و به مصلا برسد]، مردم شیفتۀ او می‌شوند و فریب خواهند خورد؛ بهتر است از ایشان بخواهى برگردد!» مأمون شخصى را فرستاد و از حضرت خواست که برگردند.

 

امام‌رضا علیه‌السلام کفش خود را پوشیدند و برگشتند[۳۴] و مصلا در حسرت نمازی از جنس نماز رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ماند.

 

 

 

[۳۳]. منتهی‌الآمال، ج۲.

 

[۳۴]. اصول کافی، ج۲ (کتاب الحجّه)، ص۴۰۷.

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۷: شهادت امام رضا علیه‌السلام

شهادت امام رضا علیه‌السلام

 

امام‌رضا علیه‌السلام، شب قبل از شهادت خود، دنبال هرثمه فرستادند و به او فرمودند: «آنچه می‌گویم بشنو و حفظ کن؛ هنگام بازگشت من به‌سوى خـداوند فـرا رسیده است و زمان آن است که به جّد و پدرانم ملحق شوم. این طغیانگر (مأمون) تصمیم گرفته است که مرا با انگور و انار مسموم کند؛ انگور را با نخ و سوزن مسموم کرده و انار را توسط غلامى که دستش مسموم است برایم دانه می‌کند. فردا مرا دعوت می‌کند تا از آن بخورم و حکم و قضا انجام می‌پذیرد… .»[۳۵]

 

در ادامۀ روایت آمده است که وقتی هرثمه بعد از شهادت امام‌رضا علیه‌السلام، سخن حضرت دربارۀ انگور و انار را به مأمون گفت، رنگ مأمون گاهى زرد و گاهى قرمز و گاهى سیاه می‌شد تا اینکه بی‌هوش شد و درحال بی‌هوشى با صداى بلند می‌گفت: «واى بر مأمون از جانب خدا، واى بر او از پیامبر؛ واى بر او از على‌بن‌ابى‌طالب، واى بر او از جانب فاطمۀ زهرا،… .» همچنین، هنگامی‌که به هوش آمد، به هرثمه گفت: «به ‌خدا سوگند، نه تو و نه هیچ‌کس در زمین و آسمان، نزد من عزیزتر از رضا نیست؛ به ‌خدا قسم اگر به من خبر برسد که از آنچه دیدى و شنیدى، چیزی بازگو کرده‏اى، همان، مرگ تو خواهد بود.» هرثمه قول داد که اگر چیزى را بازگو کند، خون او براى مأمون حلال باشد و مأمون از او در کتمان آن، عهد و پیمان گرفت.[۳۶]

 

امام‌رضا علیه‌السلام به اباصلت فرمودند: «به قبۀ هارون برو و از چهار طرف آن، مشتى خاک بیاور.» وقتى اباصلت خاک‌ها را آورد، حضرت خاک پشت سر را بوییدند و به زمین ریختند و فرمودند: «مأمون می‌خواهد مرا اینجا دفن کند؛ ولى سنگ سخت بزرگى ظاهر می‌شود که اگر همۀ کلنگ‏هاى خراسان را بیاورند، نمی‌توانند آن را جدا کنند.» سپس خاکى را بوییدند که مربوط به بالای سر و پایین پا بود و همان سخن را تکرار کردند و درنهایت پس از بوییدن خاک طرف قبله (خاک مقابل هارون)، فرمودند: «اینجا برایم گودالى خواهند کَند… .»

 

آنگاه فرمودند: «اى اباصلت! فردا من نزد این فاجر می‌روم؛ اگر با سر برهنه بیرون آمدم، با من سخن بگو که پاسخ می‌دهم ولى اگر با سر پوشیده بیرون آمدم، با من سخن نگو.»

 

اباصلت می‌گوید: «فردا حضرت لباس‏هاى خود را پوشیدند و در محراب به انتظار نشستند تا آنکه غلام مأمون آمد و ایشان را همراه خود برد. امام حرکت کرد، من نیز رفتم؛ مقابل مأمون سبدى از انگور و دیگر میوه‏ها بود، در دست او نیز خوشۀ انگورى بود که مقدارى از آن را خورده بود. همین‌که امام‌رضا علیه‌السلام را دید، با شتاب از جا برخاست، حضرت را در آغوش گرفت، میان دو چشم ایشان را بوسید و در جاى خود نشاند؛ سپس آن خوشۀ انگور را به حضرت تعارف کرد و گفت: ‘اى پسر رسول خدا، من تابه‌حال انگورى بهتر از این ندیده‌ام.’ امام فرمودند: ‘انگوری بهتر از این در بهشت هست!’

 

مأمون گفت: ‘بفرما، میل کن!’ امام فرمودند: ‘میل ندارم.’ مأمون گفت: ‘نکند به من شک داری؟’حضرت آن خوشه را گرفتند، سه دانه میل کردند، خوشۀ انگور را بر زمین انداختند و برخاستند.

 

مأمون بلند شد و گفت: ‘کجا می‌روی؟’ امام رضا علیه‌السلام فرمودند: ‘آنجا که مرا فرستادی!’[۳۷]

 

آنگاه درحالى‌که سرشان پوشیده بود، بیرون آمدند.»

 

سم در سلول‌های تن امام رضا علیه‌السلام نفوذ می‌کرد؛ آن‌قدر که تا خانه، بارها نشستند و برخاستند. امام عبا به سر کشیده بودند؛ اباصلت فهمید که کار تمام است. این خانه، قتلگاه غربت آقا شده بود و جز اباصلت، کسی نبود که بر او گریه کند. اما آمد، او که باید می‌آمد… .

 

اباصلت ادامه می‌دهد: «من با امام سخن نگفتم؛ حضرت وارد خانه شدند و در بستر خوابیدند و دستور دادند که در خانه بسته شود. در را بستم و در حیاط خانه، غمگین مانده بودم. ناگهان نوجوانى زیبا و مشکین‌موى دیدم که از همه به حضرت رضا علیه‌السلام شبیه‏تر بود. به‌طرف او رفتم و گفتم: ‘چگونه از درِ بسته وارد شدید؟!’ فرمودند: ‘همان‌که در این هنگام، من را از مدینه به اینجا آورد، من را از درِ بسته وارد خانه کرد.’

 

عرض کردم: ‘شما کیستید؟’ فرمودند: ‘اى اباصلت، من حجت خدا بر تو هستم؛ من محمدبن‌على (امام‌جواد علیه‌السلام) هستم.’ بعد به‌طرف پدر بزرگوارشان رفتند. همین‌که حضرت رضا علیه‌السلام فرزند خود را دیدند از جا برخاستند، او را در آغوش گرفتند، میان دو چشمش را بوسیدند… و سخنانى مخفیانه [از اسرار امامت] گفتند که نفهمیدم… آنگاه روح مطهر امام‌رضا علیه‌السلام به رضوان پرواز کرد.

 

حضرت جواد علیه‌السلام مشغول غسل پدر شدند. خواستم کمک کنم که فرمودند: ‘با من کسانى هستند که کمک کنند!’ سپس فرمودند: ‘به داخل برو و کفن و حنوط را بیاور.’ سپس پدر خود (امام‌رضا علیه‌السلام) را کفن کردند و بر او نماز خواندند. بعد فرمودند: ‘تابوت را بیاور.’ عرض کردم: ‘نزد نجار بروم تا تابوت درست کند؟’ فرمودند: ‘به داخل خانه برو؛ آنجا تابوتى هست!’ رفتم و تابوتى دیدم که قبل از این ندیده بودم. امام‌جواد علیه‌السلام پدرشان را در تابوت گذاشتند و دو رکعت نماز خواندند… سپس امام‌رضا علیه‌السلام را از تابوت در آوردند و در بستر قرار دادند؛ گویا که هنوز غسل و کفن نشده‌اند. سپس فرمودند: ‘اى اباصلت، برخیز و در را براى مأمون باز کن.’ در را باز کردم؛ دیدم مأمون است با غلامان. آن ملعون [که شهادت امام‌رضا علیه‌السلام برایش قطعى شده بود] درحالى‌که گریبان چاک داده بود و بر سر می‌زد، با گریه وارد شد و می‌گفت: ‘اى سرور من، دل من را با مصیبت خود به درد آوردى…’ و همان‌طور شد که امام‌رضا علیه‌السلام خبر داده بودند.»[۳۸]

 

 

 

[۳۵]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۴۸.

 

[۳۶]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۵۳.

 

[۳۷]. عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۴۴و۲۴۵.

 

[۳۸]. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۴۴و۲۴۵.

 

 

 

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۸:طلوعی ماندگار

طلوعی ماندگار

 

تاریخ شهادت امام‌رضا علیه‌السلام براساس مشهورترین روایات، در ماه صفر سال ۲۰۳ق، در سن ۵۵‌سالگى ایشان بوده است.

 

با آمدن امام‌جواد علیه‌السلام در میان بهت و حیرت اباصلت، خورشیدِ خورشیدها در دامان امام پس از خود، طلوعی دیگر یافت؛ طلوعی که این خاک را قطعه‌ای از بهشت کرده و انوار آن، پس از گذشت بیش از ۱۲۳۰ سال، هنوز و تا همیشه جلوه‌گر است.

 

 

 

منبع: کتاب در این قطعه از بهشت، معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی

 

 

 

 

معارف نماز: چکار کنیم تا بچه‌هایمان نماز بخوانند؟

﷽ #معارف_نماز

 

💠 چکار کنیم تا بچه‌هایمان نماز بخوانند؟؟؟

 

🔹 نمازخوان هایی که خودشان *نماز را استخفاف می‌کنند، یعنی کوچک می‌شمارند*

نماز صبحشان دم آفتاب است

نماز ظهر و عصرشان دم غروب است

نماز مغرب و عشاشان چهار ساعت از شب گذشته است

نماز را با عجله و شتاب می‌خوانند

 

*🔴تجربه نشان داده که بچه‌های این‌ها اصلاً نماز نمی خوانند*.

 

🔹 این‌جور نماز خواندن خیلی فرق دارد با آن *نمازی که آدم به استقبالش می‌رود*

اول ظهر که می‌شود با آرامش کامل می‌رود وضو می‌گیرد

وضوی با آدابی

بعد می‌آید در مصلای خود اذان می‌گوید

اقامه می‌گوید.

با خیال راحت، با فراغ خاطر نماز می‌خواند،

«اَلسَّلامُ عَلَیْکم» را که گفت فوراً در نمی رود.

مدتی بعد از نماز با آرامش قلب تعقیب می‌خواند و ذکر خدا می‌گوید.

 

*👌شما اگر بخواهید واقعاً نماز خوان باشید و بچه هایتان نماز خوان باشند نماز را محترم بشمارید*.

 

📚 کتاب طهارت روح؛ عبادت و نماز در آثار #آیت_الله_مطهری ، خلاصه ای از صفحه ۲۱۶.

 

 

📡با فرستادن این پیام *حتی به یک☝️نفر* در زمره مصلین(مبلغین و مروجین نماز) قرار بگیرید.

پیامبر صلی الله علیه و آله: مَن رَفَعَ قِرطاسا مِنَ الأْرضِ

پیامبر صلی الله علیه و آله

 

مَن رَفَعَ قِرطاسا مِنَ الأْرضِ مَکتوبا عَلَیهِ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ إجلالاً لِلّهِ و لاِسْمِهِ عَنْ أن یُداسَّ کانَ عِندَ اللّه ِ مِنَ الصِّدِّیقینَ و خُفِّفَ عَن والِدَیهِ و إن کانا مُشرِکَینِ؛

 

هر کس کاغذى را که روى آن بسم اللّه الرحمن الرحیم نوشته شده است از روى زمین بردارد و این کار براى بزرگداشت خداوند و جلوگیرى از اهانت به نام او باشد، نزد خداوند از صدیقین به شمار مى رود و از بار گناه پدر و مادرش برداشته خواهد شد، حتى اگر مشرک باشند.

مجموعه ورام ج 1 ، ص 32

معارف نماز: بیدارکردن با محبت

*﷽ #معارف_نماز*

 

💠 بیدارکردن با محبت🥰

 

🌟 شخصی با نمازی می گفت :

*«علت علاقه و اشتیاق بنده به #نماز این است که مادرم برای #نماز_صبح با آوردن گل یاس کنار صورتم بیدارم می‌کرد.»*

 

🌟 بیدار ماندن تا دیروقت برای دیدن تلویزیون و حضور در فضای مجازی، لذت خواب، و شرایط جسمی نوجوان بیدار شدن برای نماز صبح را سخت می‌کند.

 

*🌟 بیدار کردن با نهایت محبت و صبر و نوازش صدا زدن زیبا و روشن کردن محیط با آوردن خوراکی های دوست داشتنی کنار رختخواب او، بیدار شدن را برای نوجوان آسان‌تر می‌کند.*

 

📚 #استاد_علی‌نقی‌فقیهی ، شیوه‌های ترغیب و جذب به نماز، صفحه ۱۳۷.

 

 

📡با فرستادن این پیام *حتی به یک☝️نفر* در زمره مصلین(مبلغین و مروجین نماز) قرار بگیرید.