اطـلاعیه بـروزرسانی و تـخفیف هـای ویژه سـایت :

مناظره حضرت رضا علیه‌السّلام با مأمون، پیرامون فرق بین «عترت» و «امّت»

ریّان بن صلت: حضرت رضا علیه‌السّلام به مجلس مأمون در مرو حاضر شد. در آن مجلس عدّه‏اى از علماى عراق و خراسان حضور داشتند.

 

مأمون: معنى این آیه را برایم بگوئید «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» یعنی سپس کتاب را به عنوان ارث به کسانى از بندگانمان که آنان را برگزیده بودیم دادیم.

 

یکی از علمای حاضر در جمع: مرادِ خداوند تمامى امّت است.

 

مأمون: یا ابا الحسن نظر شما چیست؟

 

امام: با آنان هم عقیده نیستم، بلکه به نظر من، مرادِ خداوند، عترت طاهره پیامبر بوده است.

 

مأمون: چطور نظر خداوند فقط عترت بوده، نه امّت؟

 

امام: زیرا اگر منظور تمام امّت باشد، همگى آنان باید اهل بهشت باشند، زیرا خداوند می‏فرماید «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» یعنی بعضى از آنان به خود ستم میکنند و بعضى میانه‏رو هستند و بعضى دیگر به اذن خدا در خیرات پیش قدمند و از دیگران سبقت می‏گیرند، اینست فضل بزرگ. پس همه را اهل بهشت قرار داده و فرموده «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ» یعنی بهشتهاى دائمى که به آن وارد میشوند و دست بندهاى طلا به آنان می‏دهند. پس وراثت مختصّ عترت طاهره است نه دیگران.

 

مأمون: عترت طاهره چه کسانى هستند؟

 

امام: همان کسانى که خداوند آنان را در کتابش این گونه وصف نموده «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» یعنی خداوند فقط می‏خواهد پلیدى را از شما اهل بیت دور کرده، شما را پاک و مطهّر نماید و آنان همان کسانى هستند که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله درباره‏شان فرموده «إنّی مخلّف فیکم الثّقلین کتاب‏ اللَّه و عترتی اهل بیتی الا و إنّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما، ایّها النّاس لا تعلّموهم فإنّهم أعلم منکم» یعنی من دو چیز گرانبها را که کتاب خدا و عترتم یعنى اهل بیتم را در میان شما باقى می‏گذارم، آن دو از یک دیگر جدا نخواهند شد تا در حوض بر من وارد شوند، ببینید بعد من در مورد آن دو چه می‏کنید؟ اى مردم به آنان چیزى نیاموزید زیرا آنان از شما دانشمندترند.

 

یکی از علمای حاضر در جمع: اى ابا الحسن آیا عترت همان آل است، یا شامل افراد دیگرى می‏گردد؟

امام: آنان همان آل هستند.

 

یکی از علمای حاضر در جمع: از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند امّت من آل من هستند، و این حدیث را صحابه به سند مستفیض و غیر قابل انکارى نقل کرده‏اند که آل محمّد صلى الله علیه و آله امّت اویند.

 

امام: بگوئید ببینم آیا صدقه یعنی زکات واجب بر آل حرام است؟

 

یکی از علمای حاضر در جمع: بله.

 

امام: آیا صدقه بر امّت حرام است؟

 

یکی از علمای حاضر در جمع: خیر.

 

امام: این فرق بین آل و امّت است، آخر شما را کجا می‏برند؟ آیا از قرآن روى‏گردان شده‏اید؟ یا از حدّ تجاوز نموده‏اید؟ آیا نمی‏دانید که مسأله وراثت و طهارت در مورد برگزیدگان هدایت یافته است نه دیگران؟!

 

یکی از علمای حاضر در جمع: از کجا این مطلب را می‏فرمائید یا ابا الحسن؟

 

امام: از این آیه «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» یعنی نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل آن دو نبوّت و کتاب را قرار دادیم، بعضى از آنان هدایت یافته‏اند و بیشترشان فاسقند. در نتیجه وراثت پیامبرى و کتاب، مختصّ به هدایت یافتگان است نه فاسقین، آیا نمیدانید وقتى نوح از پروردگارش درخواست کرد و گفت «رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ» یعنی خدایا پسرم جزوِ خانواده­ی من است و وعده­ی تو نیز حقّ است و تو بهترین حاکمانی؛ و این بدین جهت بود که خداوند عز و جل به او وعده داده بود که او و خانواده‏اش را نجات دهد، و خداوند در جواب فرمود: «قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ» یعنی اى نوح! او از خانواده­ی تو نیست، زیرا کار او کاریست ناشایست، پس چیزى را که نمی‏دانى از من درخواست نکن، تو را نصیحت می‏کنم که از جمله نادانان نباشى.

مأمون: آیا خداوند عترت را بر سایر مردم برترى داده است؟

 

امام: خداوند عز و جل، فضل عترت را بر سایر مردم در کتابش شرح داده است.

 

مأمون: در کجاى قرآن؟

 

امام: در این آیه «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» یعنی خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید، آنان نسلى هستند که از یکدیگر می‏باشند، و خداوند شنوا و داناست؛ و در جاى دیگر می‏فرماید «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً» یعنی آیا مردم به خاطر فضیلتى که خداوند به آنان داده است، حسد می‏ورزند؟ ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان پادشاهىِ بزرگ عطا نمودیم، سپس بعد از این آیه خطاب را به سایر مؤمنین متوجّه نموده می‏فرماید «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» یعنی اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از خدا اطاعت کنید و از پیامبر و اولى الأمر اطاعت نمایید به ابن معنا که همان کسانیکه آنان را با کتاب و حکمت قرین کرده و بخاطر آن دو، مورد حسادت واقع شده‏اند، و‏ منظور از آیه شریفه «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ» اطاعت از برگزیدگان و پاکان است، و پادشاهى در این آیه، همان اطاعت از ایشان است.

 

یکی از علمای حاضر در جمع: بفرمایید آیا خداوند برگزیدن را در کتاب خویش تفسیر نموده است؟

 

امام: برگزیدن را در ظاهر قرآن در دوازده موضع تفسیر فرموده است و این غیر از مواردى است که در باطن و تأویل قرآن آمده است. مورد اوّل آیه شریفه: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ و رَهْطِکَ الْمُخْلِصین‏» یعنی فامیل نزدیک خود و خویشان مخلص خود را انذار کن؛ این آیه در قرائت ابیّ بن کعب به این گونه بوده است و در مصحف عبداللَّه بن مسعود نیز موجود بوده است، و این مقامى است رفیع و فضلى است عظیم و شرافتى است بلند مرتبه، آنگاه که خداوند عزّ و جلّ با این کلام، آل را مورد نظر قرار داد و براى رسول خدا ذکر فرمود؛ این اوّل. آیه­ی دوم در معنى برگزیدن «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ یعنی خداوند می‏خواهد رجس و پلیدى را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملا پاک و مطهّر نماید، و این فضلى است که هیچ کس از آن بى‏اطّلاع نیست و آن را انکار نمی‏کند مگر معاند گمراه، زیرا فضلى بالاتر از طهارت متصوّر نیست؛ این دوم. آیه­ی سوم: وقتى خداوند پاکان خلق خود را جدا نمود، و در آیه­ی مباهله پیامبرش را امر فرمود که به همراه آنان اقدام به مباهله کند و فرمود: اى محمّد! «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ» یعنی بعد از اینکه حقّ را دانستى، هر که در این مورد با تو به بحث برخاست، به او بگو: بیائید پسران خودمان و پسران خودتان، و زنان خودمان و زنان خودتان و نیز خودمان و خودتان را فراخوانیم سپس دست به دعا برداریم و نفرین خدا را براى دروغگویان طلب کنیم، بعد از این دستور الهى، حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله، علىّ، حسن، حسین و فاطمه صلوات اللَّه علیهم را بیرون آورده، آنها را با خود همراه ساخت، آیا می‏دانید معناى این عبارت چیست: «خودمان و خودتان»؟

 

یکی از علماء حاضر در جمع: حضرت رسول خودش را در نظر داشته است.

 

امام: اشتباه می‏کنید، منظور آن جناب، علىّ بن ابى طالب علیه السّلام بوده است و دلیل بر این مطلب جمله‏اى است از رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله که فرمودند «این بِنو وَلیعَه دست از این کارها بر میدارند یا مردى همانند خودم را به سوى آنان روان می‏کنم»، که منظور آن جناب، علىّ بن ابى طالب بوده است، و مراد از «ابناء» در آیه، حسن و حسین علیهما السّلام است و مراد از «نساء» فاطمه علیها السّلام. این، ویژگى و خصوصیّتى است که هیچ کس در آن بر ایشان مقدّم نیست و فضیلتى است که هیچ بشرى در آن فضیلت به آنان نمی‏رسد، و شرفى است که احدى از مردم در آن شرف از آنان نمی‏تواند سبقت گیرد، زیرا نفس علىّ علیه السّلام را همانند نفس خود قرار داده است، این سوم و امّا آیه چهارم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله همه مردم بجز عترت خود را از مسجد خارج نمود، بگونه‏اى که مردم و حتّى عبّاس عموى پیامبر در این موضوع زبان به اعتراض گشوده گفتند: علىّ را باقى گذارده، ما را خارج کردى! حضرت‏ فرمودند: من نیستم که او را باقى گذارده و شما را خارج کرده‏ام، بلکه خداوند عز و جل چنین کرده است و این مطلب، این فرمایش پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله را که به علىّ علیه السّلام فرمود: «اى علىّ نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسى است» روشن می‏کند.

 

یکی از علمای حاضر در جمع: این موضوع در کجاى قرآن است؟

 

امام: در این باره برایتان از قرآن شاهد می‏آورم و بر شما مى‏خوانم. خدا می­فرماید «وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَهً» یعنی و به موسى و برادرش وحى کردیم که براى قوم خود در مصر، خانه‏هایى برگزینید و خانه‏هاى خود را قبله قرار دهید، در این آیه، نسبت هارون به موسى و نیز نسبت علىّ علیه السّلام به رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله مشخّص شده است، و اضافه بر این، در این فرمایش حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله که فرمود «این مسجد براى هیچ جنبى جز محمّد و آل او حلال نیست» دلیلى روشن و آشکار است.

 

یکی از علمای حاضر در جمع: یا ابا الحسن! این شرح و بیان در جایى دیگر غیر از شما اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه و آله، یافت نمی‏شود.

 

امام: کیست که این موقعیّت ما را انکار کند؟! حال آنکه حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله می‏فرماید «من شهر علم هستم و علىّ درب آن شهر و هر کس بخواهد وارد شهر شود باید از درب آن وارد گردد» و در آنچه شرح و توضیح دادیم، نمونه‏هایى از فضل، شرف، برترى، برگزیدن الهى و طهارت و پاکیزگى هست که کسى جز افراد معاند آنرا انکار نمی‏کند و خدا را بر این‏ منزلت سپاس می‏گویم. این چهارم. آیه پنجم، آیه شریفه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» یعنی حقّ خویشاوند را بده، این آیه دلالت دارد بر خصوصیّتى که خداوند عزیز جبّار آنان را به آن اختصاص داده و بر سایر امّت برگزیده است، هنگامیکه این آیه نازل شد، پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله فرمود فاطمه را نزد من فراخوانید، فاطمه را فرا خواندند، حضرت فرمود اى فاطمه! و حضرت فاطمه عرض کرد: بله یا رسول اللَّه! حضرت فرمود این فدک از جمله غنائمى است که بدون جنگ بدست آمده است و لذا طبق حکم خدا، مال من است و سایرین در آن سهمى ندارند و خداوند مرا امر فرمود، آن را به تو ببخشم، آنرا بگیر، مالِ تو و فرزندان تو است. و این هم پنجم. آیه ششم، آیه شریفه: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏» یعنی بگو به خاطر رسالت اجرى از شما نمی‏خواهم مگر دوستى خویشاوندان، این خصوصیتى است خاصّ پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله تا روز قیامت و نیز خصوصیّتى است خاصّ آل پیامبر و نه دیگران، زیرا خداوند متعال در قرآن، از نوح علیه السّلام نقل فرموده که «یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا إِنْ أَجرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ» یعنی اى مردم به خاطر این رسالت و پیامبرى مالى از شما نمی‏خواهم، اجرِ من با خداست و من مؤمنین را از خود طرد نمی‏کنم، آنها پروردگار خود را ملاقات خواهند کرد و در نظر من شما مردمى هستید نابخرد، و خداوند از هود نیز نقل نموده است که او چنین گفت: «یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی أَ فَلا تَعْقِلُونَ» یعنی بگو به خاطر رسالت اجرى از شما نمیخواهم اجر من با کسى است که مرا آفریده، آیا فکر نمی‏کنید؟ ولى خداوند به پیامبرش محمّد صلى اللَّه علیه و آله می‏فرماید بگو: «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏» یعنی براى پیامبرى خود از شما اجرى نمی‏خواهم جز دوستى خویشاوندان، و خداوند مودّتِ آنان را واجب نفرمود مگر به این خاطر که دانست آنان هیچ گاه از دین برنمی­گردند و به سوى گمراهى نخواهند رفت. نکته دیگر اینکه چه بسا انسان شخصى را دوست بدارد ولى بعضى از خانواده‏اش دشمن او باشد، و لذا قلب انسان تماماً نمی‏تواند او را خالصانه دوست بدارد،  و خداوند دوست دارد در دل رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله نسبت به مؤمنین‏ چیزى نباشد، لذا دوستى خویشان و نزدیکان رسول اللَّه را بر آنان واجب کرده است و هر کس که به این دستور، عمل کند و حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیت آن حضرت را دوست بدارد، رسول خدا نمی‏تواند از او بدش بیاید، و هر کس این دستور را ترک کند و به آن عمل ننماید و اهل بیت را دوست نداشته باشد بر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله واجب است که او را دوست نداشته باشد، زیرا چنین شخصى یکى از واجبات الهى را ترک کرده است، حال چه فضل و شرفى بر این فضیلت تقدّم دارد یا با آن برابرى می‏کند؟ خداوند آیه­ی «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏» را نازل فرمود و پیغمبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله در بین اصحاب خود برخاست و حمد و ثناى الهى گفته، فرمود: اى مردم! خداوند براى من چیزى را بر شما واجب کرده است، آیا آن را انجام می‏دهید؟ کسى جوابش نداد، حضرت فرمود: اى مردم! آن، طلا و نقره و خوردنى و نوشیدنى نیست، گفتند: خوب، حالا بگو آن چیست؟ حضرت هم آیه را برایشان تلاوت فرمود، آنان گفتند: این مطلب را می‏پذیریم، ولى بیشترشان به وعده خود عمل نکردند؛ و خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نفرمود جز آنکه به او وحى کرد که از مردم اجر و مزد طلب نکند، زیرا خداوند پاداش انبیاء را تمام و کمال خواهد داد، و امّا محمّد صلى اللَّه علیه و آله، اطاعتش و دوستى خویشاوندان نزدیکش را بر امّت واجب فرموده است، و به او دستور داده که اجر و مزد خود را، در حقّ خاندانش قرار دهد تا مردم آن اجر را به خاندان پیامبر اداء نمایند، و این کار فقطّ با شناخت فضل آنان که خداوند براى ایشان مقرّر و واجب گردانده، امکان دارد، زیرا مودّت و دوستى به اندازه­ی شناخت و معرفت فضائل است و آنگاه که خداوند این محبّت را واجب فرمود، از آنجا که وجوب اطاعت سنگین است، این امر نیز بر مردم سنگین آمد، و بعضى از مردم که خداوند، پیمانِ وفادارى از آنان گرفته بود در عهد خود پایدار ماندند و اهل نفاق و به دورى از حقّ ، به عناد و لجبازى پرداختند و در این مورد کافر گشتند و آنرا از حدّ و حدودى که خداوند معیّن فرموده بود، کنار زده و گفتند: منظور از خویشان تمام عربها و اهل دعوت حضرت هستند، ولى در هر حال، آنچه مسلّم است این است که دوستى درباره خویشان واجب است، پس هرچه نزدیکى و قرابت‏ بیشتر باشد، اولویّت بیشترى براى دوستى وجود دارد، و هر چه نسبت اشخاص به پیامبر نزدیکتر باشد، دوستى، بهمان مقدار بیشتر است، ولى با پیغمبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در مورد علاقه و مهربانى‏اش نسبت به خاندانش و منّتى که خداوند بر امّتش نهاده که زبان از شکر آن عاجز است، به انصاف رفتار نکردند و آن را در حقّ فرزندان و خاندان پیامبر انجام ندادند، و موقعیّتِ آنان را در بین خود همانند چشم در سر ندانستند، که این کار در واقع رعایت حال رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و نشانه محبّت به او بود، چگونه! و حال آنکه قرآن در این باره سخن می‏گوید و به آن دعوت می‏نماید و اخبار و روایات درباره اینکه آنان اهل مودّت می‏باشند و همان کسانى هستند که خداوند مودّت آنان را واجب فرموده، و در آن مورد وعده پاداش داده است، مسلّم و قطعى است، ولى کسى به وعده‏اى که در این مورد داده عمل نکرد، کسى این مودّت را با حال اخلاص و ایمان ارائه نمیکند مگر اینکه مستوجب بهشت خواهد بود، زیرا خداوند در این آیه چنین می‏فرماید «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِی رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ * ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏» یعنی آنان که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند در بهشتهاى سرسبز و خرّم هستند آنچه بخواهند نزد پروردگار خویش خواهند داشت، اینست فضل بزرگ، این همان چیزى است که خداوند بندگان خود را بدان بشارت داده، همانهایى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، بگو در مقابل این رسالت اجر و پاداشى جز مودّت خویشاوندان از شما نمی‏خواهم؛ این

 

 

 

 

 

 

 

 

درباره ی ثامن کتاب

افراد موفق دائما در حال رشد و یادگیری هستند در حالی که افراد معمولی این ذهنیت را دارند که همه چیز می‌دانند!

مطلب پیشنهادی

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۴: دوران کودکى و جوانى امام‌رضا علیه‌السلام

دوران کودکى و جوانى امام‌رضا علیه‌السلام   تاریخ دربارۀ زندگى اهل‌بیت علیهم‌السلام در کودکى و …

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۵: فرزندان امام‌رضا علیه‌السلام

فرزندان امام‌رضا علیه‌السلام   در میان مورخان و محدثان دربارۀ تعداد فرزندان امام‌رضا علیه‌السلام اختلاف …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *