مقام و شخصیت علمى امامرضا علیهالسلام
هر مسلمان آگاهى میداند که علوم اهلبیت علیهمالسلام از علم بىپایان الهى سرچشمه میگیرد و ایشان تمامى علوم پیامبران مرسل و ملائکۀ مقرّب را دارا هستند[۱۵] و هیچچیزى نیست که مردم به آن نیازمند باشند و از آنها پنهان بماند.[۱۶]
ولى شرایط خاص هر امام [به اقتضای فرصتهاى هر زمان] و دستورالعمل ویژهای که از طرف خداوند براى آنها صادر شده بود، سبب میشد که بعضى از ایشان مجال بیان دین و اظهار علوم گستردۀ خود را بیشتر داشته باشند؛ مانند امامعلی و امامباقر و امامصادق علیهمالسلام.
همانطورکه گفته شد، شخصیت امامرضا علیهالسلام از نظر علمى بهگونهاى است که امامصادق علیهالسلام، با آنکه رئیس مذهب جعفرى هستند، آنحضرت را عالم آلمحمد علیهمالسلام معرفی کرده و آرزوی درک ایشان را داشتهاند![۱۷]
سه جریان مهم در دوران امامرضا علیهالسلام، سبب شد که علم الهی ایشان نمایان شود:
فتنۀ واقفیّه و شبهاتى که آنها در امامت حضرت رضا علیهالسلام مطرح کردند و ایشان با پاسخهاى عمیق خود، مردم را هدایت میکردند؛هلاکت برامکه در سال چهارم امامت امامرضا علیهالسلام که سبب شد یکى از مهمترین دشمنان اهلبیت علیهمالسلام بهدست هارون از میان برود و بهطورنسبى فرصت خوبى برای نشر آثار اهلبیت علیهمالسلام فراهم کرد؛مسئلۀ ولایتعهدى امامرضا علیهالسلام که نگاهها را متوجه ایشان کرد و مأمون عباسى با تشکیل محافل علمى و مجالس بحث و مناظره سعى در آن داشت تا حضرت را مقابل بزرگان ادیان و علمای مذاهب، عاجز نشان دهد؛ اما ازآنجاکه خداوند متعال کید و مکر حیلهگران را به خودشان بر میگرداند، همین جلسات و محافل مناظره، سبب آشکارشدن عظمت حضرت رضا علیهالسلام شد؛ بهگونهاى که دانشمندان بزرگ به دانش گستردۀ ایشان اعتراف کردند.
در برخى از محافلى که مأمون ترتیب داده بود، دانشمندان تمامى ملتها [از بزرگان یهود و نصارى و صابئی و زرتشتی و متکلمان] جمع شده بودند و جلسه چنان عظیم و سنگین بود که حسنبنمحمد نوفلى به وحشت افتاده بود و نصیحتگونه به حضرت گفت: «آنها اهل مغالطه و شبهه هستند، از آنها حذر کنید!» امامرضا علیهالسلام تبسمى کردند و فرمودند: «آیا میترسى آنها بر من پیروز شوند؟… اى نوفلى، آیا میدانى چه وقت مأمون از این کار پشیمان میشود؟ وقتى استدلال مرا با اهل تورات، به تورات آنها و با اهل انجیل، به انجیل آنها و با اهل زبور، به زبورشان و با صابئین، به زبان عبرى خودشان و با اهل هرابزه[۱۸]، با زبان فارسى آنها و با اهل روم، به زبان رومى و با [دیگر] سخنداران به لغت خودشان بشنود… آنگاه که من بر همۀ آنها پیروز شدم و هر گروهى دربرابر حجت و دلیل من مغلوب شد و سخن خود را رها و بهدرستىِ سخن من اعتراف کرد، مأمون [از تشکیل جلسه] پشیمان میشود و لَاحَولَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللهِ العَلِىِّ العَظِیم… .»[۱۹]
[۱۵]. نک: بحارالانوار ، ج۲۶، ص۱۵۹.
[۱۶]. همان، ص۱۳۸.
[۱۷]. اعلامالوری، ص۳۱۵؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۰۰.
[۱۸]. گویا مقصود مجوسیان باشد.
[۱۹]. عیون اخبارالرضا علیهالسلام، ج۲، ص۱۳۹؛ التوحید، ص۴۱۷.