اطـلاعیه بـروزرسانی و تـخفیف هـای ویژه سـایت :

از تولد تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۱۶: نماز عید فطر

نماز عید فطر

 

از حوادث مهم دوران ولایتعهدى امام‌رضا علیه‌السلام، حرکت ایشان برای برگزارى نماز عید فطر است.

 

مأمون اصرار داشت که امام‌رضا علیه‌السلام، نماز عید سعید فطر را بخوانند. امام‌رضا علیه‌السلام به او فرمودند: «میان ما شرایطى بود که این کار را پذیرفتم [؛ شرط کرده بودم که در کار حکومت دخالت نکنم].»

 

مأمون گفت: «من فقط می‌خواستم دل مردم و لشکریان و خدمتگزاران مطمئن شود و از آنچه خداوند شما را به آن برترى داده است، آگاه شوند.» سپس آن‌قدر اصرار کرد تا آنکه امام‌رضا علیه‌السلام فرمودند: «اگر مرا معاف کنی، نزد من محبوب‏تر است؛ وگرنه آن‌گونه می‌روم که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم و على‌بن‌ابى‌طالب علیهما السلام [براى نماز عید] خارج می‌شدند.»

 

مأمون گفت: «هرطور دوست دارید؛ انجام دهید!»

 

جارچی‌ها به مردم خبر دادند که فردا، نماز عید فطر را حضرت رضا علیه‌السلام خواهند خواند!

 

آفتاب عید که طلوع کرد، کوچه‌ها و خیابان‌ها در موج مردم گم شده بود؛ زن‌ها و کودکان روی پشت‌بام‌ها نشسته بودند و فرماندهان و رجال دولت هم پشت در خانۀ امام‌رضا علیه‌السلام جمع شده بودند.

 

هنگام طلوع خورشید، امام‌رضا علیه‌السلام غسل عید کردند، عمامۀ سفیدی بر سر گذاشتند و گوشه ‏اى از آن را بر سینه و گوشه ‏اى را میان دو کتف انداختند… و بـه اطرافیان خود نیز فرمودند: «همان‌گونه انجام دهید که من انجام دادم.» سپس عصایی به دست گرفتند و با پای برهنه از خانه بیرون آمدند. پا را که در کوچه گذاشتند، سر به آسمان بلند کردند و چهار تکبیر گفتند: «اللهُ أّکْبَر، اللهُ أّکْبَر، اللهُ أّکْبَر، اللهُ أّکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا… .»

 

فرماندهان و مردم که بهترین لباس‏های خود را پوشیده بودند، همین‌که امام‌رضا علیه‌السلام و اطرافیان ایشان را با آن شکل دیدند، از اسب‏ها پایین آمدند و کفش‏ها را درآوردند؛ در روایتى آمده است: «برخى به‌زحمت و با کارد، کفش یا بندهاى آن را می‌بریدند.»[۳۳] حضرت رضا علیه‌السلام کنار درب ایستادند و با صداى بلند فرمودند: «اللهُ أّکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا…»؛ حاضران هم تکرار کردند. صداى گریه و فریاد جمعیت، شهر مرو را به لرزه درآورده بود! امام‌رضا علیه‌السلام حرکت کردند؛ بعد از هر ده قدم می‌ایستادند و سه تکبیر می‌گفتند؛ به‌گونه ‏اى که گویى زمین و آسمان به ایشان پاسخ می‌دادند. فضل‌بن‌سهل، وزیر و فرماندۀ سپاه مأمون، به او گفت: «اگر علی‌بن‌موسی با این روش به نماز برود [و به مصلا برسد]، مردم شیفتۀ او می‌شوند و فریب خواهند خورد؛ بهتر است از ایشان بخواهى برگردد!» مأمون شخصى را فرستاد و از حضرت خواست که برگردند.

 

امام‌رضا علیه‌السلام کفش خود را پوشیدند و برگشتند[۳۴] و مصلا در حسرت نمازی از جنس نماز رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ماند.

 

 

 

[۳۳]. منتهی‌الآمال، ج۲.

 

[۳۴]. اصول کافی، ج۲ (کتاب الحجّه)، ص۴۰۷.

 

 

درباره ی ثامن کتاب

افراد موفق دائما در حال رشد و یادگیری هستند در حالی که افراد معمولی این ذهنیت را دارند که همه چیز می‌دانند!

مطلب پیشنهادی

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۳: پدر و مادر بزرگوار امام‌رضا علیه‌السلام

پدر و مادر بزرگوار امام‌رضا علیه‌السلام   پدر امام‌رضا علیه‌السلام، امام موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام و مادر بزرگوار ایشان …

از ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام؛ قسمت ۴: دوران کودکى و جوانى امام‌رضا علیه‌السلام

دوران کودکى و جوانى امام‌رضا علیه‌السلام   تاریخ دربارۀ زندگى اهل‌بیت علیهم‌السلام در کودکى و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *