اشعار مناجات با امام رضا علیه السلام – رسول ملکی (حسرت)
قطره قطره، اشکهایم را تو دقت میکنی
بی نهایت بر گدای خود محبت میکنی
آن قدر من آمدم پابوسی باب الجواد
گوییا بر زائرت داری تو عادت میکنی
من کجا و پنجره فولاد آقایم رضا
بی لیاقت را همیشه بالیاقت میکنی
من که با اعمال خود خار و ذلیل عالمم
این تویی با جود خود از من حمایت میکنی
با گدایت با غلامت خو گرفتی از ازل
تا ابد داری مرا غرق خجالت میکنی
کور و کر، بهر شفا آید سراغت با امید
باز هم مثل همیشه، تو عنایت میکنی
من یقین دارم که قبل از اربعین آقای من
از نجف تا کربلا ما را تو دعوت میکنی
تو همیشه یاور تنهایی من بوده ای
بین قبر من می آیی و وساطت میکنی
روز محشر من ندارم ترسی از آتش رضا
مطمئنم نوکر خود را شفاعت میکنی