*نوشته ای زیبااز دکتر سعید مهرپور به همسر مرحومش که در سانحه هوائی هواپیمای تهران یاسوج در خرداد97 درگذشت:*
این استاد که *یکی از بهترین جراح های ارتوپد وفلوشیپ جراحی ستون فقرات و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران* می باشد، در اینستاگرام شخصی اش با انتشار عکس *قبر همسرش*
نوشته است:
*مریم عزیزم سلام.*
من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است رسیده ام:
پزشک ،
جراح ،
فوق تخصص ،
استاد
و حتی رییس !
اما امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت ، *یک آرزو بیشتر ندارم . همه این ها را که برشمردم را پس بدهم . در عوض لحظه ای کنارِ تو بنشینم ،* در چشمانت نگاه کنم و فنجان چایی با هم بنوشیم و این بار قول میدهم که چای را نه یکباره و داغ که *با آرامش و پا به پای تو بنوشم.*
*مریم عزیزم ؛* این روزها جوانترها آنچنان برای پیشرفت ، عجله دارند که نگاهِ مادر ؛ نفسِ پدر و عشقِ همسر را نمی بینند و برای رسیدنِ هر چه سریعتر به *قله* ، بسیاری را در *دامنه جای میگذارند.*
مریم عزیزم ، *من پشیمانم* از تمامِ شبهایی که صحبتِ تو را نمی شنیدم و به فکرِ تشویقِ حاضرینِ در سخنرانیِ فردایم بودم. *من پشیمانم.*
*مریم جان بگذار جوانترها را نصیحتی کنم،*
*”در بالای قلّه ها و آن سوی ابرها خبری نیست ، هر چه هست در دامنه زندگی شماست.”*