با تکان پرچمت، تسخیر کردی باد را
دلنشین کردی هوای نیمۀ مرداد را
شب به شب، خورشید! پیشت ماه رؤیت میشود
دوست دارم آسمان صحن گوهر شاد را
حال شیرین زیارتنامه خواندن در حرم
میکشاند سمت مشهد، عاقبت فرهاد را
با نگاه مهربانت ضامن آهو شدی
بعد از آن کردی اسیر خود دل صیاد را
چلچراغ آسمان روشن ایوان طلا
جلد خود کرده ست صدها کفتر آزاد را
گاه تشییع کسی را دیدهای در صحنها
گاهگاهی هم شنیدی خندۀ نوزاد را
حوض سقاخانهات دار الشفای عالم است
کرده بینا یک نگاهت، کور مادرزاد را
یا رضا گفتند و رد کردند مردان خدا
با دعا، اروندرود و تنگۀ مرصاد را
پادشاه کشور عشقی و من از این به بعد
میگذارم روی مشهد نام عشق آباد را
باز میخواهم که مهمان توباشم مهربان
باز میخواهم ببوسم پنجره فولاد را
بشرى صاحبی